به این دلیل از اصلاح طلبان، اصولگران و غیره و مسئولین دولتمان باید بپرسیم که برنامه هایشان برای گسترش زیرساختها، رونق صنایع بومی، پرورش مهارت نیروی کار، حفظ بازار تقاضا برای تولید کنندگان بومی و انباشتن سرمایه های خصوصی و بودجۀ دولت چیست؟

بسیاری از افکار و تبلیغات رسانه های بین المللی و متاسفانه عمده صاحبنظران بومی ما، اقتصاد ناموفق و عقب افتاده بودن اجتماع ایران (و اغلب کشورهای اسلامی) را بحساب مذهب اسلام و فرهنگ این جوامع میگذارند.  در واقع آنها با این بحث ما را بدنبال نخود سیاه فرستاده اند، و توجه ما را از ریشه های ملموس مشکلات و راه حلهای عملی منحرف کرده اند.  
چون همانطور که میدانید پدیده هائی مثل فرهنگ و مذهب نمادهای فرا-فیزیکی جوامع بشری هستند که تنها در ارتباط پیدا کردن با اهداف فیزیکی
 (مثبت یا منفی) خواص کمکی یا غیر-کمکی خود را نشان میدهند
یعنی وقتی مذهب و فرهنگ به اهداف فیزیکی مربوط نشوند در حد مراقبه یا تمرینهای فکری و مراوده ای عمل میکنند و تغییری در زندگی فیزیکی ما (و یا بالا بردن یا پائین آوردن) رتبه اجتماعی شخص یا کشور بوجود نیمآورند.  

(عکس majidabsalan) ولی تاریخ باستان به ما نشان داده که بوجود آمدن اقتصادی موفق توسط مردم مسلمان نه تنها امکانپذیر میباشد، با درخشندگی میتواند انجام بشود. اشاره ام به بیش از دویست سال از دوران طلائی اسلام است. در آن دوران سرزمینهای تحت سلطۀ عباسیان (اغلب با مدیریت ایرانیان مسلمان) اقتصاد عظیم و موفقی داشتند، و بسیاری از تجار مذاهب یهودی و مسیحی به جهت ما متمول و موفق شدند.


در سرزمین پربرکتِ آن زمان، این مردم مسلمان بودند که عمدۀ علوم پایۀ دنیا را کشف، تحقیق و پایه گذاری کردند - در طب و بهداشت عمومی، اموزش و پرورش، فرهنگ، ریاضیات، شیمی، فیزیک، کشاورزی، نجوم، تجارت، هنر، کشورداری و و و. و با جذب کردن این گنجینه ها و موفقیتهای علمی و مردمی بود که دورۀ رونسانس در اروپا پایه ریزی شد.


ولی یکی از دلایل اصلی که شکوفائی آن دوران طلائی را ممکن کرد این بود که طی قرنهای پیش از آن، ساسانیان و هخامنشیان (و دیگر اقوام و حکومتهای پیش از اسلام) زیرساختهای لازم را در آن سرزمینها پرورانده و گسترش داده بودند.  زیرساختهای نرم و سخت لازم آن زمان برای ادارۀ موفق کشوری وسیع، برای بوجود آمدن سنت احترام به جان و مال مردم و اقوام مختلف، برای تولید، توزیع و فروش محصولات کشاورزی و کالاهای ساخته شده، زیربناهای لازم برای پرورش هزاران صنعتگر، کشاورز، هنرمند، سیاستمدار و جنگجوی ماهر، و ساختن سد و پل و جاده و کاروانسرا و سیستمهای مدیریت اقتصادی، کشورداری، پولی و معماری، آبرسانی و کشاورزی، یا زیرساختهای لازم برای ارتباط و همکاری با دولتهای دیگر در ایجاد امنیت تجارت و سفر در جاده ها.

به جزئیات این نقش از بشقابی از زمان ساسانیان (اکنون در موزه ای در ژاپن است) توجه کنید. هر جزئی گویای بخشی از صنعت، مهارت و علم و هنر، تولید و کار و کسب و تجارت، بازار تقاضا برای ارزش اضافه، قوانین و سنت ووو آن زمان است. صنایع اصلی و کسبهای جانبی مربوط به چرم سازی، تعلیم و نگه داری از حیوانات، فلزکاری، و جواهر سازی ووو. و متبلور شدن هر یک از این بخشها و مهارتها گویای وجود داشتن زیرسازه های لازم برای پرورش آن بخشها در جامعه آن زمان است.

وجود چنین زیربناهای گسترده ای بود که به حکمرانان عباسی آن امکانِ طلائی را داد که، با اضافه کردن اصول اسلامی بر پایۀ آن زیرسازه های آماده برای بهره برداری، بتوانند شکوفائیِ تمدنی جدید و اقتصادی موفق را بین اقوامی بسیار متفاوت بسرعت گسترش دهند.


در این مقاله پاسخ به دو تا از کامنتهای رسیده را باز میکنم. نویسنده ای لطف کرده و گفته بودند: "نمیدونم اهداف واقعی شما از پخش این موضوعات چیه ولی بدونید که این کار شما تاثیری در تلاش ما برای ساختن ایرانی بهتر با وجود نظام جمهوری اسلامی ایران نداره. شما خیال میکنی که اگر هم این اخبار واقعیت داشته باشه ما به تحلیلهای زیرکانه و هدفدار شما بسنده میکنیم و خودمون تحلیلی نداریم. شما فکر میکنید ما نمیفهمیم که کلی دشمن خارجی داریم که دارن به روشهای مختلف که یکیش هم خود شما هستید دارن زیرآب اصول نظام رو میزنن. خیال میکنید ما از جنگ نرم بی اطلاع هستیم. فکر میکنید که وقتی توی دلایلتون برای این بحران حرفی از تحریمها و توطئه های خارجی نمیکنید ما هم چیزی حالیمون نمیشه؟!!!!"

پاسخ -   متشکرم از کامنت صادقانه ای که گذاشته بودید. اجازه بدید تا آنجا که در توان این پُست کوتاه است به نکته های مهی که اشاره کردید پاسخ بدهم.

1-   اعتراض کردید که چرا از "تحریمها و توطئه های خارجی" حرفی نمیزنم؟

البته من از این اعتراضتون متعجب شدم. عموماً میپرسند که، چرا در مورد فساد داخلی صحبت نمیکنم؟ چرا میگویم که بسیاری از مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ما (مثل خواباندن تولید، ناتوانی در شغل آفرینی، فرار مغزها و پول، بالا رفتن فقر، فحشا، خشونت دولت با مردم، اعتیاد و و و) سرچشمه در برنامه های استعماری و بیرحمانۀ بانک جهانی و شرکتهای بزرگ بین المللی و کشورهائی که از آنها حمایت میکنند دارد. در این مورد میتوانید به هر کدوم از مقاله های این بلاگ مراجعه کنید.


همیشه اقتصاد عقب افتاده و ناموفق ما باعث تسلط قدرتهای اقتصادی موفق (اعم از شرکتها و بانکهای بین المللی یا دولتهای ابرقدرت) بر کشور و مردم ما بوده است.

2-   بنظرم آمد که در لفافۀ بیانتان شکی بود که یک حکومت مذهبی یا اسلامی بتواند اقتصادی موفق داشته باشد.

در این مورد باید اشاره کنم که در دنیای امروز، در کنار دولتها و کشورهای مذهبی غیرِ مذهبی، دولتها و کشورهای مذهبی (یا با عوامل قوی مذهبی) نیز هستند که اقتصادهائی موفق دارند. چون، همانطور که شاهد بوده ایم، مذهبی بودن (یا نبودن)، یا نژاد، فرهنگ، نیروی نظامی، قدرت سرکوب مردم و حتی خصوصیات جغرافیائی و غیره، دلیل یا باعث موفقیت اقتصادی یک کشور یا فرد نیست. برنامه ریزی علمی برای:
گسترش زیرساختها،
پرورش مهارتهای نیروی کار،
پرورش و رونق صنایع و کشاورزی،
حفظ بازار تقاضا،
و انباشتن سرمایۀ خصوصی و بودجۀ دولت برای رسیدن به اهداف اقتصادی است. رعایت این اصول است که باعث موفقیت اقتصادی افراد و کشورها در جهان مدرن شده است
.


"برنامه ریزی اقتصادی" پدیده ای نسبتاً مدرن است، که بدلیل دانسته ها و تجربیات بدست آمده در قرن گذشته ممکن شده است. ولی اقتصاد یک پدیدۀ طبیعی است که از هدفمندی و فعل و انفعالات انسانها با جهان طبیعی و در جهت تهیۀ احتیاجات و خواسته هایش، و بعد تبادل یا فروش آنها، خود بخود متبلور شده، و کم کم بصورت سیستمی نسبتاً منظم و قابل شناخت در تمام جوامع فرم گرفته است. اقتصاد یک پدیده طبیعی است و تاریخ چندین صد سالۀ باستان به ما نشان داده که بوجود آمدن یک اقتصاد موفق در هر جامعه ای که این اصول را رعایت کند اجتناب ناپذیر بوده است.


مثلاً تاریخ باستان به ما نشان داده که بوجود آمدن اقتصادی موفق در کشوری اسلامی، نه تنها امکانپذیر است، با درخشندگی انجام شده. اشاره ام به بیش از دویست سال از دوران طلائی اسلام است. در آن دوران سرزمینهای تحت سلطۀ عباسیان (عده ای با مدیریت ایرانیان مسلمان) اقتصاد عظیم و موفقی داشتند، و بسیاری از تجار مذاهب یهودی و مسیحی به جهت ما متمول و موفق شدند. 


در سرزمین پربرکتِ آن زمان، این مردم مسلمان بودند که عمدۀ علوم پایۀ دنیا را کشف، تحقیق و پایه گذاری کردند - در طب و بهداشت عمومی، آموزش و پرورش، فرهنگ و هنر، ریاضیات، شیمی، فیزیک، کشاورزی، نجوم، تجارت، معماری، کشورداری و و و. آموختن و بردن این علوم پایه به اروپا، در طول جنگهای صلیبی (همراه با غارت ثروتهای خاور میانه و شرق در قرنهای بعد) بود که باعث اولین رنسانس در علوم و هنر در اروپا شد و ضمینۀ پُر باری برای ابداعات و تولید ارزش اضافه در اروپا بوجود آورد. در دو قرن بعد، تصرف شبکه ها و راههای تجاری شرق و غرب، انتقال دادن اموال، طلا و نقره و منابع سرزمینهای استعمار شده بود که (همراه با علوم و محصولات آورده شده از شرق) انقلابهای تجاری و بعد صنعتی را در اروپا باعث شد و به قاره آمریکا گسترش داد. این لینک شرحی از اکتشافات و علوم در دوران طلائی اسلام را بترتیب زمانی لیست میکند.

 http://islam.wikia.com/wiki/Timeline_of_science_and_technology_in_the_Islamic_world


سرزمینهای تحت سلطۀ عباسیان در دوران طلائی اسلام با اقتصادی چشمگیر در دنیا


ولی در سرزمینهای وسیع عباسیان،از نظر من، دو دلیل محوری باعث شکوفائیِ آن موفقیت اقتصادی اصیل و خودجوش شد - البته در کنار دلایل مهم دیگری مانند همه گیرشدن زبان عربی و مرکزیت کعبه بعنوان محل ملاقات سالانه برای تبادل افکار، دانش و علم و تجارت توسط صدها عالم و تاجر و صنعتگر از چهار گوشۀ جهان آن زمان: 


اول، وارد کردنِ اصلِ اسلامیِ "برابری انسانها" و "موفق شدن بدلیل شایستگیِ فردی" (و نه وابستگی قومی، ارثی، قشری) به جوامع ساسانی. وارد شدن این اصل مدرن باعث شد که انرژیهای خلاق و سازندۀ میلیونها انسان محدود شده در جامعۀ قشربندی شده ساسانیان آزاد شود. در نظام قشربندی پیش از اسلام جامعه به رده های برترِ متشخصین و کَهترِ عوام تقسیم شده بود، و افراد عموماً اجازۀ حرکت از یک قشر به قشر دیگر را نداشتند. این نابرابری و بسته بودن جلوی شکوفائی شایستگیهای افراد را گرفته و اجازۀ پیشرفت توانائیها، افزایش ثروت، رتبه و حتی امکان کنکاش و پژوهش در علوم و هنر و دیگر موارد مورد علاقۀ شخصی را به اکثریت افراد و گروهها نمیداد. 


(ناگفته نماند که دو دهۀ گذشته این پدیدۀ محدود کردن و عقب نگاه داشتن اکثریت مردم، توسط برنامه های تعدیل اقتصادی بانک جهانی و تجارت آزاد در کشور رواج داده شده است. برنامه های اقتصادی بانک جهانی و تجارت آزاد سالهاست که اجازۀ تاسیس زیرساختهای لازم برای اکثریت مردم کشور ما را نداده و جلوی
پیشرفت توانائیها، شغل آفرینی و افزایش ثروت اکثریت مردم ما را به این ترتیب گرفته اند.)


با گسترش اسلام در 200 سال سلطۀ عباسیان هزاران فرد شایسته و توانا آزادی آنرا پیدا کردند که با استفاده از تلاش و توانائیهای خود مهارتها و شبکۀ ارتباطات خود را عوض کرده یا افزایش بدهند. این جوش خوردن و مخلوط شدنهای افراد، طبقات، قومها، دانسته ها و تجربیات باعث یک "سنرجی" و بوجود آمدن انرژی انفجاری عظیم، مثبتی و طولانیمدت شد که به اختراع، سازندگی، تولید ثروت و عموماً شکوفائی علوم، اقتصاد و تمدن در سرزمینهای تحت تسلط اسلام آن زمان انجامید.  

به جزئیات این نقش (دوره طلائی اسلام- عکس از موزه تاریخ علم و تکنولوژی در اسلام" در استانبول ترکیه است) توجه کنید. هر جزئی گویای بخشی از صنعت، مهارت و علم و هنر، تولید و کار و کسب و تجارت، بازار تقاضا برای ارزش اضافه، قوانین و سنت ووو آن زمان است. و متبلور شدن هر یک از این بخشها و مهارتها گویای وجود داشتن زیرسازه های لازم برای پرورش آن بخشها در جامعه آن زمان است.

دوم- ولی تنها آزاد شدن و داشتن آزادی کافی نیست و نبود. آن سنرجی و موفقیت عظیم اجتماعی و اقتصادی به این دلیل امکانپذیر شد که طی قرنهای پیش از آن، ساسانیان و هخامنشیان (و دیگر اقوام و حکومتهای پیش از اسلام) زیرساختهای لازم را در آن سرزمینها و بین آن مردم گسترده کرده بودند. علارغم قشربندی بودن سیستم اجتماعی (سیاسی و غیره)، مردم و حکومتهای ساسانی و هخامنشی بسیاری از زیرساختهای نرم و سخت لازم برای زندگی و فعالیت افراد و خانواده ها، برای تولید، توزیع و فروش محصولات کشاورزی و کالاهای ساخته شده، برای ارتباطات و برای ادارۀ موفق مردم مختلف را در طول چند صد سال قبل از آمدن اسلام تاسیس، ابداع و با کیفیّت بالائی پیشبرده بودند.


موجود بودن آن زیرساختهای نرم و سخت بود که، بعد از آمدن اسلام، به حکمرانان عباسی آن امکانِ طلائی را داد که، با اضافه کردن اصول اسلامی بر پایۀ آن زیرسازه های آماده برای بهره برداری، بتوانند شکوفائیِ تمدنی جدید و اقتصادی موفق را بین اقوامی بسیار متفاوت بسرعت گسترش دهند. زیرساختهای نرم و سخت لازم آن زمان برای ادارۀ موفق کشوری وسیع، برای بوجود آمدن سنت احترام به جان و مال مردم و اقوام مختلف، برای تولید، توزیع و فروش محصولات کشاورزی و کالاهای ساخته شده، زیربناهای لازم برای پرورش هزاران صنعتگر، کشاورز، هنرمند، سیاستمدار و جنگجوی ماهر، و ساختن سد و پل و جاده و کاروانسرا و دانشگاه و سیستمهای مدیریت اقتصادی، کشورداری، پولی و معماری، آبرسانی و کشاورزی، یا زیرساختهای لازم برای ارتباط و همکاری با دولتهای دیگر در ایجاد امنیت تجارت و سفر در جاده ها و و و.

جامعه و افرادیکه زیرساختهای لازم در دسترسشان نیست نمیتوانند بخود کمک کنند!


کامنتی دیگر گفته بود: "شما وضعیت فعلی ما رو به وضعیت کشورهای بمباران شده تشبیه کردید. بخصوص اینکه زیرآب زندگی مردم رو زده اند. و اینکه زیرسازه وجود ندارد که به نظر من اصلا اینطور نیست. در ضمن باز هم در این متن جایی برای تحریمها و فشارهای خارجی نمیبینم."

پاسخ -   در مورد این نکات در مقالات بلاگم صحبت زیاد شده. بهرحال، اجازه بدید که کوتاهاً دو نکته را تکرار کنم:

1-   متشکرم که به موضوع "تحریمها و فشارهای خارجی" اشاره کردید. ولی توجه کنید که اصولاً استفاده از این نوع لغتهای کلی نکته یا مسئله ای را روشن و باز نمیکند. چون مثلاً در مورد تحریمها (بدون اینکه به جزئیات وارد شوم) برای ما مشخص کرده اند که "تحریمهای" چندین سال اخیر فقط مربوط به مشغولیت ما با رشد انرژی اتمی است. حتی در سخنرانیها و انتشارات بعد از توافق نیز سران آن کشورها بوضوح مشخص کرده اند که آزاد کردن پولهای ایران و برداشتن تحریمها اصلا به مسائل دیگر مانند اقتصاد و بیکاری در ایران یا حقوق بشر و هیچ مورد دیگری بغیر از انرژی اتمی ربط ندارد. ... یعنی، وقتی لغت "فشارهای خارجی" را استفاده میکنید، مشخص نکرده اید کدامیک از فشارها، و در نتیجه امکان بحث در مورد آن فشارها و نتایج آنها در جامعه، و احتمالا پیشنهاد پیدا کردن راهکاری در جهت مقاومت و مقابله با آن نیست. 

فکر میکنم در این مقطع از جریانات (یعنی گذشتن حداقل دو دهه) مهم است که توجه بخصوصی به جزئیات "فشارها" بکنیم. مثلا بیآموزیم که در ده سال گذشته، این فشارهای ریاضت اقتصادی و تجارت آزاد و بانک جهانی است که مردم ما را بیکار و کم مهارت نگه داشته و قدرت حل کردن مشکلات را از مردم و دولت گرفته. به مفاد و شرایط بخصوصی که توافقنامه ها و قراردادهای تجارت آزاد و بانک جهانی و صدها کنتراتی که با شرکتهای بزرگ و بین المللی بسته ایم نگاهی بکنیم، و اثرات مثبت و منفی آنها روی جامعه و اقتصاد و سیاست مشخص کنیم. در این صورت است که "فشارها" بخوبی مشخص میشوند. و براحتی میتوانیم ببینیم که، مثلاً، پیاده کردنِ بی در و پیکرِ دو تا از شرایط بانک جهانی (مقررات زدائیِ کسب و کار و خصوصی کردن اموال ایران) چه صدمات وسیع و عمیقی به جامعه و دولت ایران زده است. با تمرکز روی جزئیات این دو اصل براحتی میتوانید مربوط بودن آنها به بیکاری مفرط و اخراجها، نداشتن قدرت شغل آفرینی، بالا رفتن قیمتها و کم شدن دستمزد، آلوده شدن محیط زیست، افزایش خشونت دولت با مردم، اجازۀ استخدام کارکن خارجی بجای تحصیلکرده و کارگر ایرانی، پائین آمدن بی روند مالیات شرکتهای بزرگ و تعرفه های وارداتی، خالی شدن خزانۀ دولت، فرار مغزها و سرمایه از کشور، افزایش فقر، بینظمی، اختلاس، اعتیاد و و و را دیده و ریشه یابی کنیم.

این چنین دقت به ریشه یابی و آگاه شدن از جزئیات است که به ما امکان میدهد که راهکارهای مفیدی برای مشکلاتمان، و مقابله کردن با "تحریمها و فشارهای" خارجی ابداع کنیم و اقتصاد مقاومتی موفقی بوجود بیآوریم. (در این مورد میتوانید به مقاله "توسعۀ مبنی بر زیرساخت" و دیگر مقالات این سایت مراجعه کنید.)


2-   گفتند، "اینکه زیرسازه و جود ندارد اصلاً اینطوری نیست." در پاسخ باید بگم که  اغلب ما فکر میکنیم "زیرسازه" فقط یعنی جاده، برق، سد و از این قبیل زیرساختهای سخت و حداقل (minimum) برای زندگی و نون در آوردن بخور و نمیر در جامعه. به این دلیل اعتراض میشود که چرا میگید زیرسازه نداریم وقتی که 100% از ایرانیان، مثلاً، دسترسی به برق دارند؟ 

مشکل اینجاست که زیرسازه فقط آن ساختارهای سخت و اولیه نیست. زیرسازه یعنی تمام تسهیلات و امکاناتی که برای راه انداختن یک صنعت یا رسیدن به هر هدفِ کشوری یا شخصی لازم است، قبل از اینکه فرد یا جامعه بتواند دست بکار شده و با تلاش خود به آن اهداف برسد. موسسات و قوانینی که به مردم آزادی فعالیت اقتصادی میدهند و راه شفاف بودن و دمکراتیک بودن یک حکومت را مشخص میکنند "زیرساختهای نرمی" هستند که در کنار زیرساختهای سخت ابزار پیشرفت اقتصادی مردم را در دسترس آنها میگذارند. (برای مطالعه بیشتر در این ضمینه به مقالۀ "ربط ما چیست؟ 5.3# برنامه ریزی موفق هند، سری بزنید.)


مثلا، اگر هدفمان رشد و گسترش صنایع کوچک و جانبی کشور است، یا رشد صنایع بزرگ کشور است، یا اگر هدفمان توانائی شغل آفرینی در سطح جامعه شهری یا کشاورزی است، آیا فقط برق و سد و جاده داشتن کافی است، یا در کنار آنها زیرساختهای نرم و سخت مهم دیگری نیز وجود دارند، که باید در دسترس صنعتگران و سرمایه داران بومی باشد تا آنها بتوانند با تلاش خود به اهداف تولیدی، شغل آفرینی و و و خود و کشور برسند؟  اجازه بدید مثالی بزنم.

اعتراض کشاورزان اندونزی و درخواست آنها برای خارج شدن تجارت آزاد از کشاورزیشان- تجارت آزاد با واردات ارزان محصولات کشاورزی و کارگر ارزان خارجی کشاورزان و کسبۀ بومی را از کار انداخته است.

مثلا، در مقولۀ شغل آفرینی و بالا بردن مهارتهای نیروی کار کشور، میدانید که حداقل در دو دهه گذشته پروژه های بسیار بزرگی در ایران پیاده شده است، مثل ترن زیر زمینیِ تهران یا مناقصه های اخیر برای مجموعه های فولاد و آلومینیم ... این پروژه ها پتانسیل بسیار زیادی برای شغل آفرینی و ایجاد درآمد و ثروت و بومیسازی مهارتها و بالا بردنِ قابلیتهای نیروی کار ساده یا تحصیلکرده ها و مدیران ما را داشتند و دارند.


ولی اکثر نیروی کار و تحصیلکرده های ما نتوانستند و نمیتوانند از این موقعیتهای عالی (که پولش را هم داده ایم :) استفاده کنند، چرا؟ چون یک زیرساخت نرم محوری در دسترس ایرانیان قرار نگرفته است (در واقع از دست ایرانیان گرفته شده است)، و آن زیرسازۀ نرم، "قانونی" است که به شرکتهای خارجی بگوید که اگر در ایران کار میکنید باید از نیروی کار ایرانی (ساده و تحصیلکرده) استفاده کنید.

(لینک زیر لیست پروژه های مقاطعه شده از طرف دولتهای مختلف ایران (از سال 1957 تا 2005) به بانک جهانی و شرکتها و پیمانکاران تائید شدۀ آن است: 

http://www.worldbank.org/projects/search?lang=en&searchTerm=&countrycode_exact=IR ) 

این زیرسازه باعث صنعتی شدن سریع چین شد. کشور چین، از آن زمانیکه در دهۀ 1980 تصمیم به مدرنیزه و صنعتی شدن گرفت، این زیرساخت نرم (این قانون) حیاتی را یکی از شرطهایش برای فعالیت شرکتهای بین المللی در کشورش قرار داد. به این دلیل امروزه، بعد از گذشت 30-40 سال، چین نیروی کاری دارد که با قابلیتها و مهارتهای بروز و مدرن، آمادۀ شرکت در هر گونه پروژه در تمام دنیا است.


برای ما هم هیچ دیر نشده!! ما میدانیم که برای پیشرفت اقتصادی ما باید مشغول:

گسترش زیرساختها،
پرورش مهارتهای نیروی کار،
پرورش و رونق صنایع و کشاورزی،
حفظ بازار تقاضا، 
و انباشتن پول و سرمایه دولت و مردم در محیط آزاد اقتصادی شویم. رعایت این اصول است که باعث موفقیت اقتصادی افراد و کشورها در جهان مدرن شده است، و فرهنگ، مذهب یا منطقه و غیره نیز فرقی در این اصول بوجود نمیآورند
. یعنی،

ما میتوانیم مانند سنگاپور، کره جنوبی، اتریش و و و، بی سر و صدا بوسیلۀ "رشد بر مبنی زیرساخت" به اقتصاد مقاومتی جامع عمل بپوشانیم و از خارج شدن و هدر شدن سرمایه های بومی و دولتی بکاهیم. (در این ضمینه سری به مقالۀ "نبودن زیرساختهای محوری (برای صنعت، آب، برق، امنیت و و و) در مناطق غیر مرکزی دلیل مهاجرت میلیونها- رشد مبنی بر زیرساخت" در این بلاگ بزنید.

و میتوانیم دوباره بسر میز مذاکرات برویم و آن محیط آزادی اقتصادی را برای خود بهبود دهیم، مقداری از پولهای بلوکه شده را خرج پرداخت جریمۀ عوض کردن توافقها با سازمان تجارت آزاد و بانک جهانی و شرکتهای بین المللی کرده، و به این ترتیب آزادی فعالیت اقتصادی برای اکثریت مردممان را به مملکت باز گردانیم، و دست و بال مردم و کارفرماهای کشور را از محدودیتها اعمالی باز کرده و نیروی کار بومی خود را بکار گرفته و اعلا دهیم. فکر میکنید چقدر از توانائی ما برای شغل آفرینی باز خواهد گشت؟ هزاران شغل در هر سال!


شکوفا شویم!