بعد از جنگ جهانی دوم، اغلب دولتهای با اقتصاد ناموفق (جهان سوم) با نیازها و چالشهای مشابهی در جستجوی راههائی برای مدرنیزه کردن و رشد اقتصادی جوامعشان بودند. در مقالات شماره 5.2 و 5.1 نگاهی کردیم به برنامه های پنج سالۀ رشد اقتصادی ایران، که عموماً توسط "گروه هاروارد" و مشاورین شرکتهای بین المللی برای ایران طرحریزی شده بود و تحت رهبری محمد رضا شاه پهلوی در ایران پیاده شد. محمد رضا شاه پهلوی اعتقاد داشت که صنعت و مدرنیته را باید وارد کرد، و به این ترتیب دهها شرکت بین المللی و صدها مشاور خارجی برنامه های زیربنائی مانند ساختن جاده، سد، نیروگاه برق و سیستم آبرسانی، باضافۀ برخی از صنایع تولیدی مانند خودرو و کفش و یخچال سازی و دیگر کالاهای مصرفی را به همکاری عده ای از سرمایه داران ایرانی پیاده کردند.
ولی بعد از حدود 38 سال مشخص شد که عموماً استانهای حاشیه ای و دیگر مناطق غیر مرکزی روستائی و میلیونها ایرانی هنوز بدون زیرساختهای لازم برای صنعتی شدن و شغل آفرینی و یا احتیاجات اولیشان بسر میبردند. یعنی، دریافتیم که اگرچه برنامه های وارداتی مشاوران بین المللی بسیاری از اصول صنعتی و مدرن شدن را در بر داشتند، ولی طوری طرحریزی شده بودند که شرکتها و دول خارجی و قشر نازکی از ایرانیان از آن بهره های کلان برند، در صورتیکه جلوی شرکت اکثریت مردم، صنعتگران و کشاورزان ایران در فعالیتهای تولیدی و کسب مهارتهای مدرن گرفته شده بود. بازده این برنامه ریزی شوم هم شورش آن اکثریت محروم و عقب نگه داشته شده و سقوط سلسلۀ پهلوی و فرار شاه از ایران بود.
در این پست نمونۀ موفقی از برنامه ریزی در جهتِ صنعتی و مدرنیزه کردن اکثریت مردم و مناطق یک کشور را مرور میکنیم. این برنامه ریزی توسط گروههای مقاومتی از سرمایه داران، تحصیلکرده ها و سیاستمداران متعهد هندی، که قبل و بعد از استقلال 1948 فعال بودند، طرحریزی شد. در طی سی سال اول بعد از استقلال، این گروهها برنامه های پنج سالۀ هند را طوری طرحریزی کردند که باعث تشویق قشرهای عظیم و مختلفی از مردم میلیاردی هند در شرکت در فرایند آموختن و صنعتی کردن کشورشان شد. برای درگیر کردن مردم در این پروسه، دولت مرکزی هند امکانات، آگاهیها، زیرساختها و منابع موجود در کشور را، با یک برنامه ریزی علمی در چهارگوشۀ هند و بین اکثر مردم خود پخش کرد، و با حفاظت از بازار داخلی خود از هجوم واردات خارجی، به تولید کنندگان تازه جوانه زدۀ خود امکان آموختن، شکوفائی و تولید محصولات داخلی و قابل رقابت با تولیدات خارجی را داد.
انقلاب سبز در کشاورزی دهۀ 1960 هند
بازده این برنامه ریزی موفق و مقاومتی بعد از سی سال: بوجود آمدن یک قشر بزرگ نیروی کار با مهارتهای مدرن، بوجود آمدن صنایع بزرگ بومی، رونق گرفتن میلیونها کسب و کار کوچک و متوسط و جانبی، شغل آفرینی و تولید ملی در همۀ بخشهای اقتصادی توسط صنعتگران و کشاورزان بومی و بالا رفتن حس اعتماد به نفس و افتخار در مردم میلیاردیش در سی سال اول بعد از انقلاب بود.