کار، تولید، آبادی - زن، زندگی، آزادی!

زندگی روستائی و کاروکسب کشاورزی یکی از فعالیتهای بسیار موفق و باستانی ایرانیان بوده است.
ولی این صنعت و فرهنگ موفق مردم ما را، از دوران قاجار و رضا شاه (بطور غیرمنظم) و از دوران شاه و در جمهوری اسلامی (بطور منظم و برنامه ریزی شده) از همه جهات مورد تخریب قرار داده اند.
در دوران قاجار و رضا شاه، این تخریب بطور غیرمنظم توسط تجار و سفارتخانه های انگلیس و روس (ووو) و عوامل و آپراتورهای ایرانی آنها در دربار انجام میشد.  
و از دوران شاه و در جمهوری اسلامی تخریب تولید کشاورزی و زندگی و فرهنگ روستایی در ایران، بطور سیستماتیک و برنامه ریزی شده بدلیل شرایط وام بانک جهانی و مستشاران و عوامل کشورهای خارجی، ولی بدست آپراتورهای ایرانی در مقامها و ادارات دولتی به انجام رسیده است. 

در اینجا بریده ای از یکی از مقاله های پژوهشی خودم (نشر در 1392) را، برای تصویر مختصر این تخریب میارم:

در پایانِ سومین برنامه رشد اقتصادی، در عوض وام از صندوق بین المللی پول، ایران ملزم به پیاده کردن برنامۀ اصلاحات ارضیِ سال 1342 شد. بعضی از شرایط وام، خصوصی کردن شرکتها، صنایع و متعلقات (مثل زمینها) دولتی (privatization) و تمرکز روی سیستم کشاورزی تجاری بود

در اثر برنامه های تجاری-کشاورزی و فروش رمینهای بزرگ، دو تغییر مهم در اوضاع کشاورزی ایران بوجود آمد: یک، گروهی بنام "کشاورزان غایب" بوجود آمدند که تعدادی از آنها مزارعی بزرگتر از 300 هکتار، تعداد بیشتری مزارعی بین 300-200 هکتار، تعدادی دیگر مزارعی بین 200-100 هکتار، و تعداد دیگری مزارعی بین 100-50 هکتار از بهترین زمینهای حاصلخیز ایران را با قیمتها و شرایط سهل صاحب شدند. 

این زمنیداران بزرگ، جمعاً 45320 نفر (کل کشاورزان حدود 3.5 میلیون)، %20 از بهترین زمینهای کشت شدۀ کشور را صاحب شدند. این زمینداران بزرگ و اکثراً غایب از همه گونه تاسیسات آبیاری مدرن، کمکهای فنی و سوبسید های دولتی و وامهای بدون بهره یا با بهره پایین نیز برخوردار شدند

زمینداران غایب، به ترتیب بالا، شاملِ این گروهها و افراد بودند: خانوادۀ پهلوی، بنیادهای مذهبی، شرکتهای کشت و صنعت، شرکتهای چند ملیتی و زمینداران بزرگ قدیمی؛ و بعد، مدیران ادارات، افسران ارتش و کارآفرینان شهری.
ثانیاً، مزارعی، هر کدام از ده تا پنجاه هکتار، به حدود 17% از کشاورزان اعطا شد، که توانائی امرار معاش خوبی در آنها بود.

ولی، در کنار این اقلیت با زمینهای بزرگ و کمکهای عموما رایگان دولتی، اصلاحات ارضی باعث شد که بیش از 65% از کشاورزان توانائی تامین معاش برای خود و خانواده های خود را از دست بدهند، چون فقط 5 هکتار زمین به آنها داده شد، بدونِ حمایتهای فنی، آبی، سوبسیدی و غیره.

* اعتبارات بانکی به شرکتهای کشت و صنعت، و نه به کشاورزان در مقیاس کوچک، تعلق میگرفت. در نتیجه برای هر دو خانواده که زمین دریافت میکردند، یکی چیزی بدست نمیآورد. 

یعنی، برای هر خانواده که زمین کافی (7 هکتار) بدست آورد، سه خانواده زمین کافی برای تولید و امرار معاش بدست نیآوردند. 

این جمعیت میلیونی کشاورزان که دیگر نمیتوانستند زندگی خود را تامین کنند ... مجبور شدند به شهرهای بزرگ برای کار کوچ کنند ... و جمعیت حاشیه نشین میلیونی را اطراف تهران شیراز اصفهان تبریز ووو بوجود آوردند ... 

و، ایران که در اوایل دهۀ 1340 مواد کشاورزی و خوراک صادر میکرد، بعد از اصلاحات ارضی، در دهۀ 1350 تبدیل به وارد کنندۀ محصولات کشاورزی و خوراکی شد. 
مرحله آخر تخریب روستاها و از بین بردن فرهنگ موفق تولید کشاورزی مردم ایران در دوران جمهوری اسلامی درحال تکمیل شدن است.

عکس- ببین چطور از نجابت، قدردانی، و نیاز مردم ما سوء استفاده کردند!surprisefrowncrying

اگر شاه و رهبر و مسئولین حکومتی به شراکت مردم در مدیریت حکومت و آباد کردن کشور اعتقاد نداشته باشند، و خودشان نیز سواد محدودی در کشورداری مدرن داشته باشند ... مملکت براحتی تحت تاراج و تخریب توسط برنامه های قدرتهای خارجی و همدستان بومی آنها قرار میگیرد. 
* ما ایرانیان باید یک جوری این بساط شرم آور "حکومت دست نشانده و بی کفایت داشتن" را از کشور خود جمع کنیم!