مقالۀ پژوهشی و عملگرا!در این مقاله، پیچ و مهرۀ مکانیزم عقب مانده نگاهداشتن اکثریت مردم، و قدرتمند شدن قشری کوچک، در جامعۀ بظاهر صنعتی و مدرن شده ایرانِ زمان شاه، را مطالعه و مشخص میکنیم.

1341 اصلاحات ارضی

دهۀ 1960/1340 کشاورزان ایران.

قبل از شروع به این پژوهش، تناقظاتی که روزانه در شهر یا در وسائل ارتباط جمعی بین کشور خود و کشورهای پیشرفته میدیدم برایم قابل فهم نبود. یکی از آنها دیدن مکرّر تصاویر و فیلمهای خبری از روستائیان فقیر و تکیده ایران که خم شده و دست و پای محمد رضا شاه پهلوی را میبوسیدند، در حالیکه که او کاغذ لوله شدۀ کتیبه مانندی را، با حرکاتی پر از عنایت مالکی مهربان به رعیتش، به آنها اعطا میکرد.


در تضاد با آن، تصاویری از کشاورزان و صنعتگران غربی بود که تروتمیز، مستحکم و با افتخار در کنار مزارع پُربار و ماشینهای برّاق و ساختمانهای پرقدرتشان برای ما در اینطرف دوربین لبخند میفرستادند و ما را به خواستن آنچه آنها داشتند تشویق میکردند. 

دهۀ 1960 کشاورزان آمریکا. 
ولی در دهۀ ۱۳۵۰، وقتی ایرانیان از هیجان داشتن ماشین خودرو و برق و سینما و تلویزیون و جاده های آسفالت و آزادی فعالیّت زن و مرد با یکدیگر، تولید صنایع سبُک خانگی در کارخانه های بومی، و تاتر و هنرها و "گلهای رنگارنگ" و  سفر  بخارج کردن گذر کردند، وقتی هر شب دیدنِ لباسهای مجلل و رفتار شاهانه و دلنشین خانواده سلطنتی در تلویزیون تازگی و ملوسیِ خود را از دست داد  ... ولی همچنان مشغول تلاش برای زندگی بهتر برای خود و کشور بودند، متوجه شدند که راه شرکت کردن مردم در ساختن ایران و بهره بردن از ثروتها و بازارهای کشور برای میلیونها صنعتگر و کشاورز، مرد و زن و جوانان ایرانی مسدود شده است.

 

تظاهرات طولانی مردم در دهۀ 50 آشکار کرد که در اطراف جزایر آرامشی که شاه و قدرتها و شرکتهای بزرگ داخلی و خارجی و گروههای وابسته به آنها مشغول بهره برداری بودند، میلیونها کسبه و کشاورز و صنعتگر و تحصیلکردۀ ایرانی "در آب دست و پای دائم میزدند" (نیما یوشیج) ... در اواخر دهه 50 وضع فساد مالی دربار و الیت کشور، وضع استبداد سیاسی، وضع تبعیض بین خودی های وابسته به دربار و قدرتهای خارجی و مردم و کسبۀ عادی، وضع عمرانی اکثر مناطق کشور -بخصوص استانهای مرزی، و وضع بی عدالتی نسبت به اکثریت مردم، موسسات و صنایع و غارت ثروتهای ایران در واقع انقدر بد بود که مردم امیدی برای آینده بهتر نداشتند و در هرج و مرج آن سالها، گزینه ئی که برای حکومت در ایران شدیدا تبلیغ میشد و جلویشان گذاشته بودند را انتخاب کردند.

بانک جهانی گزارش میدهد که در 1356 بیش از 66% از روستائیان ایران و 46% از ایرانیان در خط فقر، یعنی با روزی 2$ زندگی میکردند.

http://documents.worldbank.org/curated/en/352321485179161053/pdf/111462-FARSI-PUBLIC-IranEcoMonitor-1-18-17-web-FINAL.pdf

http://siteresources.worldbank.org/INTDECINEQ/Resources/1149208-1147789289867/IIIWB_Conference_Revolutio&Redistribution_Iran.pdf

گرچه رضا شاه 16 سال و شاه 38 سال تلاش کردند ولی در الگوی پیشرفتی که به آنها داده شده بود، مدرن کردن و رشد و آبادیِ ایران را برای استفاده عدۀ قلیلی برنامه ریزی کرده بودند، و نه برای بهره برداری اکثریت مردم و صنعتگران و کشاورزان ما، و نه برای تبدیل کردن ایران به یک کرۀ جنوبی دیگر.

 

دلایل مختلفی برای انقلاب 57 آورده شده، مانند، اسلام و مذهبی بودن مردم،‌ عقب ماندگی فرهنگی و سرعت زیاد تزریق دمکراسی و مدرنیته به جامعه سنتی ایران، گسترش چپ گرایی، سندرم هلندی یا وجود نفت، سرعت زیاد پیشرفت های صنعتی، خواسته های کارتر و قدرتهای بین المللی.

 

ولی من میخواهم بُعد دیگری از دلایل انقلاب 57 را باز کنم و نشان دهم که، از شروع اقتدار پهلوی ها، مدیریت و رهبری کشور برای عقب مانده نگاه داشتن اکثریت مردم و مناطق کشور، بهره برداری درصدی کوچک، و خارج کردن ثروتها از ایران، برنامه ریزی شده بود، و نه برای پیشرفت اکثریت مردم، صنایع و نقاط ایران.

تلاشم این است که شاید من نیز بتوانم کمکی بکنم به انداختن نور روی کشف این رازِ "راه را رفتن ولی به مقصد نرسیدن"، این سئوال که "چرا میلیاردها خرج کردیم ولی همچنان اکثریت 35 میلیون جمعیت ایران عقب مانده ماندند"، و پاسخی برای این معمای "آزادی، صنعت و هنر داشتن ولی همۀ احتیاجات خود را وارد کردن" پیدا کنم.

فصل اول

رضا شاه پهلوی (1320-1304 / 1926 - 1941) 

جای تاسف است که در تمام مدتِ سلطنتشان، هر دو این مردان سیستم سیاسی-اقتصادی-اجتماعی مملکت، یعنی مثلث "شاه و حکومت – مالکیت کشور و ثروتهای آن –  حقوق و مالکیت مردم" را همچنان یک رابطۀ ارباب و رعیتی نگهداشتند. به زبان دیگر، مانند زمان صفوی و قاجار، در چنین رابطه ای مردم یا ملت، مانند رعایا دخالت و مشارکتی در برنامه ریزی برای امور و پیشبردن زندگی و ساختن آیندۀ کشور ندارند؛ مردم و ملت، مانند رعایا، باید نادانتر و ناتوانتر از ارباب بمانند، امنیتِ جان و مالشان در اختیار ارباب باشد، و ثبات زندگی و دوران عمرشان متاثر از احوال، شخصیت و اتفاقاتی که درزندگی ارباب میافتد باشد.

 

ولی جای تمجید نیز دارد که رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی مقداری از سیستمها و ساختارهای صنعتی، فرهنگی، اجتماعی ایران را تغییر داده و نوسازی کردند. رضا شاه از نوسازی جامعه و امور ایران صحبت میکرد، مانند، پایان دادن به نفوذ خارجیان در کشور، مرکزیت دادن به قدرت و حکومت خود، متحدالشکل و اروپائی کردن ظاهر اقوام و مردم، یکجور کردن فرهنگهای متعدد موجود در ایران، پیشبرد صنایع و دادن نظمی مدرن به موسسات کشور.

 

رضا شاه مرد وطن دوست و قدرت طلبی بود. ولی تغییراتی که او در کشور بوجود آورد برطبق مسیری که در بیشتر کشورهای صنعتی طی شده بود، یعنی بر اساس الگوئی تجربی-علمی، یا بدلیل بصیرتی آگاهانه از کشورداری نبود. تغییراتی که رضا شاه بوجود آورد، نهایتا، حتی آرزوی او برای "قدرتمند کردن ایران" را نیز عملی نکرد.

 

بعضی از تغییراتی که رضا شاه در ایران بوجود آورد.

در چند سال اول سلطنت رضا شاه بزرگان مشروطه و نخبگان کشور که عشق پیشرفت مردم و کشور را در قلب و ذهن داشتند، برای پیاده کردن اصلاحاتی که در سه مجلس مشروطه تصویب شده بود با اشتیاق به کمک رضا شاه آمدند و او توانست تغییرات مهمی را در جامعه ایران رقم زند. در این قسمت، نگاهی میکنیم به بعضی از آنها.

 

برای بوجود آوردن نظم عمومی و ایجاد قدرت مرکزی در ایران-

رضا شاه برای عوض کردن و نظم دادن به ظاهر جامعه فرمان بکنار گذاشتن چادر (کشف حجاب) و لباسها و کلاههای سنتی، و جایگزین کردن آنها با لباسها و آداب یک شکل اروپائی را صادر کرد. در چند شهر بزرگ مانند تهران، تبریز، اصفهان، موسسات مدرنی تاسیس کرد، عدلیه، مدارس برای دختران و پسران، ادارات، وزارتخانه ها و دانشگاه و چند بیمارستان مدرن.

 

برای ایجاد تمرکز قدرت یک ارتش مرکزی درست کرد که محورش محکم کردن موقعیت و قدرت داخلی خود او بود، و پایه و بسیاری از زیرساختهای دیگر قدرتها در کشور، عشایر، خوانین و زمینداران و تجار بزرگ، رجال سیاسی و اشراف، مذهبیون، گروههای سیاسی مترقی و روشنفکران شهری را متزلزل کرد، یا اغلب با خشونت و استبداد آنها را سرکوب و ساکت کرد یا تحت کنترل خود در آورد.

 

 برای از بین بردن تسلط خارجیان بر ایران-

رضا شاه اقدامات مهمی اعمال کرد. از جمله، مالکیت زمین در ایران را برای خارجیها ممنوع کرد، مدیریت خزانه داری عمومی و وصول تعرفه و ادارۀ گمرک را از کنترل مطلق مشاورین و مستخدمین خارجی بدر آورد، و کاپیتولاسیون قرن نوزدهم (که به موجب آن امتیازات خاص درون مرزی به خارجیها داده شده بود و قوۀ قضائی ایران اجازه محاکمه متخلفین خارجی را نداشت) را لغو کرد. و  مهمتر از همه، منابع داخلی مالی برای برنامه های نوسازی کشور و تاسیس زیرساختهای نو بوجود آورد. برای نوسازی صنایع، موسسات مدنی، بانک مرکزی، راه آهن و راههای شوسه، و دیگر ساختارهای زیربنائی، برای تشکیل ارتش مرکزی و غیره، از منابع داخلی مالی مانند، بالا بردن تعرفه های گمرکی، مالیات بر درآمد سراسری، درآمد از صنایع و محصولاتی که به انحصار دولت در اورده بود، مانند، قند، چای، تنباکو، و سوخت، از حق الامتیاز نفت (که مقدار بسیار ناچیزی بود- از 1 میلیون پوند به حدود 4 میلیون دلار در سال رسید)، و چاپ کردن پول در 1316. به این ترتیب دولت ایران در زمان رضا شاه توانست بدون قرض کردن از خارج، تغییرات عمده ای در ایران بوجود بیآورد. در دوران رضا شاه تقریباً هیچ سرمایه گذاری خارجی در ایران وجود نداشت؛ تقریبا همۀ خرج این تغییرات و سازندگی ها را مردم و کشاورزان ایران توسط مالیات و تعرفه های مختلف پرداخت کردند.

 

برای مدرن کردن زیرساخنهای کشور-

رضا شاه مهندسین و تکنیسینهائی از آلمان، انگلیس، آمریکا، ایتالیائی، اسکاندیناوی، بلژیک، سوئد و چکوسلواکی استخدام کرد. با کمک این متخصصین، و چند صد ایرانی تحصیلکرده و دلسوز و لشگری از کارگران با استعداد ایرانی، برای ساختن راه آهن جنوب به شمال، ساختنِ هزاران کیلومتر جاده و تاسیس بعضی صنایع مدرن، ده وزارتخانه جدید، از جمله وزارت امور خارجه، عدالت، امور مالی، آموزش و پرورش، تجارت، پست و تلگراف و کشاورزی، اقدام کرد.

از اقدامات مهمِ این مردان تنظیم بودجۀ کشور و تخصیص دادن بودجه برای هزینه های عظیم نوسازی بود. از جمله بودجۀ سالانه برای آموزش و پرورش را دوازده برابر افزایش داد و سالی 100 جوان برای تحصیل به اروپا فرستاد، باضافه چندین هزار از جوانان کشور در مدارس تکنیکی تازه تاسیس شده مهارتهای مدرن و فنی آنزمان را برای کار کردن در صنایع تازه تاسیس شده تعلیم دیدند.

(باید اشاره کرد که این آینده نگری رضا شاه و بزرگان مشروطه را محمد رضا شاه و تیمش نداشتند، باین دلیل بود که در دهۀ 50 کشور را دچار مشکل عظیم کمبود کارگر ماهر و وارد کردن بیش از 60 هزار پرسنل متخصص و چند میلیون تکنیسین و کارگر خارجی کرد.)

 

برای مقایسه پیشرفتهای دوران رضا شاه با قاجار-

صنعتی و مدرن شدن ایران از اواسط دوره قاجار و با همت مردانی مانند ابولقاسم قائم مقام و تقی خان امیرکبیر و تجار و متمولین روشنفکر و تحصیلکرده های آنزمان شروع شده بود. در پایان حکومت قاجار حدود 60,000 کودک در انواع مدارس و 600 دانشجو در کشور مشغول تحصیل بودند، در صورتیکه در پایان سلطنت رضا شاه حدود ربع میلیون دانش آموز در کشور بود، و در دبیرستانها و کالجهای مختلف، تعداد زیادی پزشک، وکیل، استاد دانشگاه، تکنیسین، معلم و کارمند برای کار در ادارات دولتی تربیت تربیت شده بودند. قابل تذکر است که بدلیل بوجود آمدن این قشر فعال در موسسات و مشاغل مدرن، که  درآمدهای خوب و مهارتهای مدرن داشتند، طبقۀ متوسطی، حدود 7% از نیروی کار کشور، در زمان رضا شاه شروع به شکل گرفتن کرد.

عکس – در دوران رضا شاه 7% از نیروی کار ماهر شدند،

 

منابع بومی پرداخت هزینه های مدرن کردن کشور-

یکی از مهمترین اقدامات رضا شاه، برای حفظ استقلال و مقابله با فشارهای خارجی برای دخالت در امور ایران، تامین هزینه مدرنیزه کردن کشور توسط منابع مالی بومی بود. اگرچه در دوران رضا شاه تقریباً هیچ سرمایه گذاری خارجی در ایران وجود نداشت و وام خارجی گرفته نشد، ولی حکومت توانست چرخهای مهم بومی را برای تامین هزینه ها به گردش آورد.  از جمله، بالا بردن تعرفه های گمرکی، به انحصار درآوردن برخی صنایع پایه توسط دولت، سرمایه گذاری در کارخانه های مدرن خصوصی توسط وزارت صنایع، و دادن وامهای با بهرۀ پائین توسط بانک ملی به کارآفرینان بومی خواستار تاسیس کارخانه های مدرن.

 

آمار پیشرفتها در پایان سلطنت رضا شاه در  1941/1320-

صنعت:     به گزارش وزارت کار، بغیر از تاسیسات نفت که کنترل، مدیریت، حساب و کتاب و درآمدهای آن در انحصار و اختیار انگلیس بود، تعداد 346 کارخانۀ مدرن در ایران برپا شده بود. از این تعداد، 146 واحد های بزرگ بحساب میآمدند (بیش از 50 پرسنل)، از جمله کارخانه نساجی، پالایشگاه قند، شرکت شیمیایی، شیشه، تنباکو، کبریت سازی، و کارخانۀ پردازش چای؛ و 200 واحد کوچک صنعتی، مانند تعمیرگاه های ماشین، سیلو های غله، کارخانه های تقطیر، دباغ خانه ها و ایستگاه های برق در بعضی مراکز بزرگ شهری.

 

شغل آفرینی:     حدود 50,000 پرسنل در صنایع مدرن آن زمان مشغول کار بودند، و حدود 31,000 نفر در صنایع نفت کار میکردند. نکته مهمی که در مسیر پیشرفت صنایع در ایران نیز اتفاق افتاد و نشانه سلامت روند پیشرفت در آنزمان بود این بود که بسیاری از کارگاههای سنتیِ کوچک مانند کفش دوزی، قالی بافی، نجاری، خیاطی بطور طبیعی با هم ادغام شدند و کارگاههای بزرگتری (30 کارکن) بوجود آورند. آمار شغل آفرینی در دیگر صنایع عمده مانند، ماهیگیری در دریای مازندران (2,500 کارکن) ، راه آهن (9,000 کارکن)، معادن ذغال سنگ (4,000)، بنادر و اسکله ها (4,000) و تعداد زیادی پرسنل فصلی در ساختمانسازی؛ مجموعاً 170,000 نفر از کل نیروی کار ایران در صنایع اشتغال داشتند.

 

آمار کلی:    علارقم همه اقدامات مهم در جهت پیشبرد صنایع و مدرنیزه کردن و بوجود آوردن ایرانی قدرتمند، در پایان دوره 16 ساله رضا شاه:

- کمتر از 4% از کل نیروی کار موجود در ایران شاغل بود.

- مشاغل و صنایع بوجود آمده در محدودۀ چند منطقۀ اصلی متمرکز شده بودند، مانند تهران، تبریز، مازندران، گیلان، مشهد، اصفهان و آبادان- 75% کارخانه های مدرن در تهران و اصفهان و گیلان بودند؛ و استانهای مرزی عموما از نوسازی و صنایع مدرن بی بهره ماندند!

- بخش کشاورزی، که منبع درآمد و زندگی بیش از 90% از جمعیت ایران بود، کلاً نادیده گرفته شده بود؛

 90% بیسوادی در مناطق غیر شهری وجود داشت.

- فروش نفت (اگرچه عمدۀ درآمد آن را دولت انگلیس برداشت میکرد) و دیگر مواد خام طبیعی جای اکثر صادرات با ارزش اضافه (کالاهای ساخته شده در صنایع سنتی و کارخانه ای مدرن و کشاورزی) را گرفته بود، و ایران زمان رضا شاه، مثل زمان قاجار وارد کننده مواد مصرفی و صنعتی مورد نیازش باقی ماند.

موجودی حساب رضاشاه هنگام ترک ایران چقدر بود؟

فرهنگ متاثر از حکومت رضا شاه-

همانطور که قبلا گفته شد، رضا شاه مردی وطندوست و باهوش بود. ولی طالب قدرت مطلقه و انحصاری برای شخص خود بود و هیچگونه رقابتی را نمیپذیرفت. رضا شاه برای رسیدن به آمال خود از افراد "استفاده میکرد" و بعد آنها را بنوعی بدور میانداخت، تا بدلیل اثبات لیاقت خود رقابتی برای او بوجود نیاورند. بهمین دلیل بسیاری از رجال سیاسی و ولایتی کشور، بعد از  همه جور کمک و حتی جانفشانی برای رضا شاه، به بهانه ای مورد غضب او قرار گرفته از بین برده میشدند.

 

تغییراتی که رضا شاه در ایران بوجود آورد بر اساس رابطه ای آمرانه بود. ایجاد رعب و وحشت از ابزار فرهنگی و عملی رضا شاه بود. رضا شاه برای حل کردن مشکلات پیچیده و سخت جامعه از روش "اختلاف بانداز و تسخیر کن" استفاده میکرد، و با دسیسه و قساوت مخالفین را از میان برمیداشت و مشکلات را از بین میبرد.

 

مردم نقشی در آمال رضا شاه نداشتند، چنانکه گفته بود "مردم مهم نیستند"، و هدف قدرتمند کردن ایران قدرتمند کردن مردم ایران نبود. این نوع جهان بینی را رضا شاه بصورت یک فرهنگ در جامعه و در همه ارکان اداری و ولایتی گسترش داد؛ بخصوص بعنوان یک سیاست حکومتی برای "ایجاد مرکزیت قوی".

 

در رابطه با مردم، فرهنگ و سنتی که رضا شاه در کشور باقی گذاشت همان سنت ارباب-رعیتی قاجاری (با ظاهری مدرن یا نظامی) بود. فرهنگ رضا شاهی "حقی" برای مالکیت مردم بر زمین و اموال و آثار ادبی شان قائل، و پاسخگوی شکایاتشان نبود. اگرچه موسسات باصطلاح مدرن بوجود آمده بود و مجلس نمایندگان مردم وجود داشت، ولی همه مقامها انتصابی و تصمیمات فقط به امر رضا شاه گرفته میشد، و رعیت یا مردم، حتی تحصیلکرده های ایرانی که بخرج دولت به خارج فرستاده شده بودند، دخالتی و مشارکتی در برنامه ریزی و تعیین خط و مشی آن موسسات و آیندۀ خود و کشورشان نداشتند (پروسه ای که در صنعتی و مدرن شدن غرب بسیار محوری بود).

سانسور جراید و خفقان عمومی امری منطقی و لازم در  فرهنگ و حکومت رضا شاه محسوب میشد. در نتیجه، اکثریت مردم و ملت نادانتر و ناتوانتر از ارباب و دولتمردان زندگی را سر کردند و از آنها انتظار میرفت که فقط مصرف کننده تغییرات بوجود آورده شده باشند.

ثروت رضا شاه.

رضا خان در شروع کار مرد  فقیری بود، ولی در آخر سلطنتش یک حساب بانکی سه میلیون پوندی در خارج داشت، و املاک او (عمدتاً متمرکز در استان مازندران) بالغ بر 3,000,000 هکتار بود. او این زمینها را از طُرُق مصادره و ضبط کردن، مجبور کردن مالکان به فروش، و ادعاهای ساختگی مانند "املاک سلطنتی منتقلی از قرن گذشته" بدست آورد.

 

منافعی که رضا شاه از این املاک کسب کرد، خرج ساختن و تاسیس دارائی های دیگر او مانند هتلهای سلطنتی، قمار خانه ها، کاخ ها، شرکت ها، سازمان های خیریه، بنیادهای پهلوی، و پرداخت حقوق و مزایای نظامیان، اطرافیان شاه و خدمه و وابستگان دربار، خانها و مقامات وفادار به شاه میشد. بقول ابراهامیان، دربار رضا شاه یک مجتمع ثروتمندی بود که به کسانی که مایل به خدمت به سلسله پهلوی بودند امتیازات و پاداشهای سودآور و آینده ای مرفه میداد.

 

رضا شاه پهلوی با زیرکی یک سرباز آبدیده قدرت و سلطنت را بدست گرفت و بدور خود متمرکز کرد. او توانست با نفوذ شخصی اش به بعضی از آمال هزاران ایرانی وطندوست و پیشرو و مشروطه خواه، که از قبل از زمان امیرکبیر و انقلاب مشروطه با پیشرفتهای اروپا آشنا شده و برای زدودن خاک فقر و نادانی از زندگی ایرانیان تلاش کرده بودند، لباس واقعیت بپوشاند و در ایران جهشی هر چند محدود بسوی پیش بوجود آورد.

 

اگر چه تغییراتی که رضا شاه در ایران بوجود آورد شروع سازنده ای برای بازسازی و مدرن کردن بعضی صنایع و نهادهای ایران بود، نهایتا بدلیل استبداد و تمرکز قدرتِ تصمیم گیری در شخص خود، حتی قالب یا الگوئی برای بوجود آوردن یک سیستم راهگشا برای مردم و کشور بجا نگذاشت، تا افراد و ارگانهای بعد از او بتوانند با ادامه آن شیارهای کم عمق پیشرفت و نوسازی در کشور را عمیقتر بکنند و به خود سازی و ساختن کشور ادامه بدهند.

شخص رضا شاه بعد از چند سال اول سلطنتش، به زمینخواری و اعمال زور برگشت، و علارغم ارتش، دربار و موسساتی که بنا کرده بود، وقتیکه نیروهای خارجی او را به ترک کشور مجبور کردند، هیج سیستم موثر یا بالغ قانونی، مردمی یا نظامی در ایران وجود نداشت که بتواند بصورت منسجم با دخالتهای خارجی مقابله یا بطور موثر با آنها مذاکره کند. نهایتا نیروهای متفقین رضا شاه را از سلطنت معذول و به خارج از ایران تبعید کردند.

۱۳۳۲هجری شمسی - محمد رضا پهلوی، بعد از موفقیت کودتای سیا و انگلیس در از بین بردن تلاشهای مصدق، از آمریکا به ایران بازگردانده شد.

 

فصل دوم

محمد رضا شاه پهلوی (1357-1332 / 1953 - 1979)

ولی محمد رضا شاه پهلوی داستانی دیگر بود. محمد رضا شاه یک جوان 22 ساله بود که پدرش را (که احتمالا در ذهنِ او همیشه عظیم و "غول آسا" بود) دولتهای خارجی جلوی چشمش از سلطنت معزول کرده و از قصر و کشورش ناپدید کردند، و با چانه زدنهای بسیار او را برای جانشینی پدرش قبول کردند.

همین مرد جوان وحشتزده حدود ده سال بعد در 1332، دوباره، توسط نیروهای بیگانه به خارج از کشور پرواز داده شد، و وقتی او را به تخت سلطنتش باز گرداندند که مجلس کشور را به توپ بسته، رای مردم و نخست وزیر دلیرشان (مصدق) را حذف کرده، و بسیاری از درباریان، سران ارتش، مجلسیها، وزرا، مدیران صنایع، و افرادی که باید پست و مقامهای کلیدی ادارات دولتی را اشغال میکردند را برای او انتخاب کرده، و قرارداد نفت شرکتهای کنسرسیوم را برای امضاء او آماده کرده بودند.

 

بزودی بعد از نصب کردن محمد رضا پهلوی بر تخت سلطنت و نصب کردن اقمار او در پایتخت و اطراف کشور، برنامه ریزان سیاسی و مستشاران و شرکتهای چند ملیتی به ایران آمده و خط مشئ بازسازی، اصلاحات و رشد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور را به او "پیشنهاد" دادند.

در این مقطع بود که نه محمد رضا پهلوی و نه درباریان، مجلسیان، یا سرمایه داران و مدیران صنعت و بانک انتخاب شده ای که بگرد او نصب شده بودند گزینه ای بغیر از تائید برنامه های قدرتهائیکه آنها را سره کار آورده بودند داشتند، و دستور اجرای آنها در کشور داده شد. در زیر خلاصه ای از آن برنامه ها را برایتان بازگو میکنم.

 

اهمیت مرور برنامه های پنج/هفت ساله شاه در این است که با استناد به آمار و ارقام، شاید بتوانیم آنها را با نتایج برنامه هائی که مثلا کرۀ جنوبی در همان زمان برای کشور خود طرحریزی و پیاده کرد مقایسه کنیم، و ببینیم بعد از آنهمه وقت و خرج کردنهای چه نتایج مثبت ناچیز و چه نتایج آینده سوز عظیمی از برنامه های شاه و مستشاران خارجی او در ایران بدست آمد.

 

 برنامه های طرح شده برای رشد و توسعۀ ایران (1358 - 1327).

شاه و تیم مستشارانش "برنامه های پنج سالۀ رشد اقتصادی ایران"،که بعداً تبدیل به "برنامه های هفت ساله" شدند را طرحریزی کردند.

در این برنامه ها سعی شده بود که کشور "بسرعت صنعتی شود"، و برای اینکار سیل واردات انواع کالا، خدمات و هزاران پرسنل، عموماً از غرب، به کشور اجازه و مجالی به استعدادهای صنعتی و مدنیِ نیروهای بومی نداد که مشارکتی در طرحریزی و ساختن آینده کشور خود داشته باشند، و بصورت اورگانیک و سیستماتیک در پروسه سازندگی و مدرنیزه کردن استانها و مناطق مختلف ایرانی شرکت میلیونی داشته باشند.

برای هزینه این این برنامه ها محمد رضا شاه مجبور به گرفتن وامهای رشد از بانکهای خارجی و پذیرفتن شرایط آنها شد.

 

اولین برنامۀ پنج ساله رشد اقتصادی (۱۳۲۷ تا ۱۳۳۳).

 این برنامه شاملِ افزایش همه گونه واردات سبک و سنگین و شروع بعضی از پروژهها بود. بودجۀ برنامۀ اول از درآمد و اعتبار درآمدهای آیندۀ نفتی و وامهای سنگین رشد از بانکهای خارجی بخصوص آمریکائی تامین شده بود. این وامها و اعتبارها عموماً بشکل واردات انواع کالا و خدمات بخصوص از آمریکا و کشورهای متفقین بود.

 

در پایان برنامه اول رشد اقتصادی، شاه موفق به مرکزیت دادن به قدرت خود و بوجود آوردن یک بخش اداری-دولتی- نظامی بزرگ در اطراف خود و محکم کردن نقش سازمان بودجه (وزارت برنامه) تحت کنترل خود او شد.

 

قانون "جذب و حمایت از سرمایه گذاری خارجی".

شاه قانون "جذب و حمایت از سرمایه گذاری خارجی" را در سال 1334 (دو سال بعد از کودتای 28 مرداد) به تصویب مجلس رساند. بعد از امضاء قرارداد نفت با  شرکتهای کنسرسیوم، تصویب این قانون شاید یکی از اقدامات مهمی بود که محمد رضا شاه برای همکاری با قدرتهای خارجی انجام داد.

 

 بر حسب قانون "جذب و حمایت از سرمایه گذاری خارجی" هرگونه کنترل و نظارت دولت ایران روی عملکردِ سرمایه ها و شرکتهای چند ملیتی فعال در ایران از میان برداشته شد، و شاه به آنها آزادی کامل برای فعالیت در ایران را داد. بر حسب این قانون شرکتهای خارجیِ فعال در ایران اجازه داشتند که بدون تقبل هیچگونه ضرر در ایران کار کنند، و بدون تقبل هیچگونه تعهدی به منافع ایران فعالیتهای خود را متوقف کرده و از ایران خارج شوند. تصویب این قانون نقش مهمی در متزلزل کردن پروسۀ شکل گیری یک سیستم پویا، مدرن و یا پایای صنعتی و اقتصادی در ایران داشت.

 

اهداف این قانون به اینصورت مشخص شده بودند:

به منظور نصب کردن یک هیئت مدیره برای بررسی پیشنهادات سرمایه گذاران خارجی، و گزارش تصمیمات آن به شورای وزیران؛

به منظور محافظت سرمایه های وارده، و دادن مقامی برابر با سرمایۀ خصوصی داخلی به سرمایه های خارجی؛

به منطور تضمین بازگشت سود [به سرمایه دار خارجی و خارج کردن آن از کشور]، و در صورت ملی شدن، جبران کردن آن.

 

 دومین برنامۀ پنج ساله رشد (1341 - 1334).

 برنامه دوم شامل انجام انواع پروژه های زیرساختی و صنعتی عظیم و گرانقیمت بود.

بودجه برنامه دوم نیز توسط وامهای خارجی از آمریکا و صندوق بین المللی پول و بانک جهانی باضافۀ 80 درصد از درآمدهای نفتی ایران تامین شد. جالب توجه است که شرایط صندوق بین المللی پول و بانک جهانی برای دادن وام برای پروژه های رشد ایران تقریباً کپی قانون "جذب و حمایت سرمایه های خارجی" بود که شاه تصویب کرده بود، و آزادیهای بی رویۀ فعالیت شرکتهای چند ملیتی و ادامۀ واردات بی رویه به ایران را تضمین میکرد.

 

بعد از تصویب قانون"جذب و حمایت سرمایه های خارجی" در 1334 انواع شرکتهای خارجی و چند ملیتی برای پیشنهاد و انجام پروژه های گرانقیمت به ایران هجوم آوردند. صنایعی مثل پردازش مواد غذایی، مواد ساختمانی و تولید سیمان، منسوجات پنبه و شکر، باضافۀ شروع پروژه های عظیم زیرساختی عمومی-عمرانی برای آب، ارتباطات و حمل و نقل و ترابری، جاده های درون شهری و خطهای راه آهن و جاده های بین شهرهای مرکزی و بنادر درگیر در واردات و صادرات، قسمت مهمی از بودجه کشور را هزینه کردند.

در پایانِ دومین برنامه پنج ساله رشد اقتصادی، هزینه های زندگی بالا رفت، تورم بالا گرفت و ذخایر ارزی کشور درسال 1338 تخلیه شده بود.

1950 صنعت نفت ایران 

 

 سومین برنامه رشد اقتصادی (1347-1341)

بودجه برنامه سوم همچنان از اعتبار درآمدهای نفتی باضافۀ وامهای خارجی تامین شد. پروژه های برنامه سوم شامل این القام بودند:

-   تولید نفت و گاز افزایش داده شد.

-   سرمایه گذاری دولت در تاسیس صنایع بزرگ و تاسیسات زیرساختی افزایش داده شد. در دهۀ 1340 عموم تسهیلات و ماشین آلات صنایع بزرگ با استفاده از روشهای سرمایه بر و وارد کردن همه گونه احتیاجات فنی و پرسنل بسرعت انجام شد.

اقدام مهمی که در موازات این پروژه ها وجود نداشت و طرحریزی نشده بود طرحریزی و تخصیص دادن بودجه برای اموزش، تعلیم و پروراندن نیروی انسانی ایرانی با مهارتهای مدرن و لازم برای کار کردن در این تاسیسات و مدیریت آنها بود.

-   سرمایه گذاری دولت برای وارد کردن مشاورین، تکنیسینها و پیمانکاران خارجی افزایش داده شد.

-   در اوایل دهۀ 1340، در قبال وامهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، ایران ملزم به پیاده کردن یکی از طرحهای اساتید اقتصاد دانشگاه آمریکائیِ هاروارد، یعنی طرح "انقلاب سفید" شد (1342). از جمله مواد انقلاب سفید خصوصی کردن (Privatization) منابع و صنایع و شرکتهای بخش دولتی بود. دیگر ماده مهم انقلاب سفید حمایت و تشویق برای بوجود آوردن تجارت-کشاورزی بزرگ یا "اگرو-بیزینس" (Agrobusiness) در ایران بود.

 

در پایانِ برنامۀ سوّم رشد اقتصادی و انقلاب سفید، شرکتها، صنایع و متعلقات دولتی، مانند زمینها، ساختارها، نهادها، زمینهای بزرگ خصوص و دولتی، خصوصی شد و تمرکز کشاورزی کشور روی سیستم کشاورزی تجاری گذاشته شده بود.

در این قسمت از برنامه سوم رشد توجه کمی به کشاورزان کوچک و متوسط و صنایع کوچک کارخانه ای شده بود.

 

در اثر برنامه های کشاورزی تجاری و تقسیم و فروش زمینهای بزرگ، دو تغییر مهم در اوضاع کشاورزی ایران بوجود آمد:

 

1.  گروهی بنام کشاورزان غایب و بزرگ بوجود آمد.    کشاورزان غایب کسانی بودند که شاه بهترین زمینهای حاصلخیز و دارای آب را با قیمتها و شرایط سهل به آنها اعطا کرد.

مزارعی بزرگتر از 300 هکتار عموماً به افراد خانوادۀ پهلوی داده شد.

مزارعی بین 300-200 هکتار به بنیادهای مذهبی داده شد.

مزارعی بین 200-100 هکتار به شرکتهای کشت و صنعت بزرگ بومی یا خارجی و شرکتهای چند ملیتی و زمینداران بزرگ قدیمی داده شد.  

و مزارعی بین 100-50 هکتار به مدیران ادارات، افسران ارتش و سرمایه داران و صنعتگران شهری اعطا شد.

 

جمعا  %20 از بهترین زمینهای حاصلخیز کشور به زمنیداران بزرگ یا غایب، که جمعاً 45320 نفر بودند اعطاء شد. این زمینداران بزرگ و غایت، علاوه بر قیمتهای ارزان و شرایط ساده، همه گونه تاسیسات آبیاری مدرن، کمکهای فنی و سوبسیدی و وامهای ارزان و سهل را نیز دولت به آنها تخصیص داد.

ولی در همان زمان (دهۀ 1340) ایران حدود 3.5 میلیون کشاورز واقعی داشت. ببینیم به آنها در انقلاب سفید چه رسید.

 

2.   تقسیم زمینهای کوچکتر بین کشاورزان به اینصورت بود

به حدود 17% از کشاورزان، زمینهای 50-10 هکتاری اعطا شد. این کشاورزان توانائی امرار معاش مناسب در این وسعت زمین را داشتند.

ولی به بیش از 65% از کشاورزان زمینهائی با وسعت 5 هکتار اعطا شد. بدلیل کوچک بودن این مزارع و نداشتن حمایتهای فنی، آب رسانی یا سوبسید و غیره این کشاورزان توانائی تامین معاش برای خود و خانواده های خود در این زمینهای کوچک را از دست دادند و بسیاری از آنها بطرف شهرها سرازیر شدند.


 

عکس – کنترل تقسیم کردن منابع را چه کسی بدست دارد؟ این الگوی تغییر مسیر آب برای آبیاری یک قطعه و بستن آب به قطعات دیگر یک متد و الگوی علمی و تجربی شناخته شده و بسیار استفاده شدۀ در جوامع استعماری و تبعیضی است.

 

پروژه ها و برنامه های انقلاب سفید تقریبا بطور مستقل از برنامه های دیگری که در کشور جریان داشتند انجام میشد، و تلاش و بودجه ای برای طراحی و بوجود آوردن ابزارهای همآهنگی بین پروژه های انقلاب سفید و برنامه های دیگر نهادها و وزارتخانه های مختلف کشور، از جمله قسمتهای مختلف سازمان برنامه، آموزش و پرورش، بخشهای بهداشتی و صنعتی و مالی کشور نشده بود.

 

از مشکلات این دوران، هجوم کشاورزان بیکار و فقیر به شهرها، و شورش و تظاهرات خیابانی مردم بدلیل تبعیضات و کمبودها بود. از قشرهای ناراضی دیگر تجار و کسبۀ سنتی بودند. منافع واردات دولتی عموماً توسط افراد و گروههای جدید خارجی مقیم ایران و ایرانی هائی که نزدیک به شاه بودند جذب میشد، و تجار و کسبۀ سنتی بهبودی در وضعیت خود از انقلاب سفید نمیدیدند.

 

در تظاهرات دهه 40 آیت الله خمینی به تبعید در نجف، عراق فرستاده شد، چون علناً به بسیاری از فعالیتهای دولت اعتراض کرد، از جمله نادیده گرفتن نیازهای اقتصادی تجار سنتی، نابسامانیِ اکثریت کارگران و دهقانان بومی، روند قرض گرفتن بی رویه از غرب، تقلب در انتخابات و اعطای کاپیتولاسیون به اتباع خارجیان مقیم ایران.

 

 چهارمین برنامه رشد اقتصادی (1352-1347)

بودجۀ برنامه چهارم همچنان از اعتبارات نفت تأمین شد. فعالیتهای این دوره شامل:

-  افزایش سرمایه گذاری در اکتشاف و استخراج نفت و گاز، و زیرساختهای حمل و نقل و ارتباطات.

-  افزایش واردات، بخصوص کالاهای مصرفی.

-  ادامه وارد کردن هزاران پیمانکار، مشاور و کارگر ماهر از خارج.

-  رونق گرفتن برخی از صنایع داخلی و تولید کالاهای مصرفی توسط صنایع بزرگ داخلی.

-  تمرکز عمدۀ سرمایه گذاریهای مستقیم دولتی در مناطق مرکزی کشور و بی توجهی و نبودن فعالیت چشمگیر اقتصادی عمرانی در مناطق دیگر بخصوص در استانهای مرزی.

 

در پایانِ برنامه های سوم و چهارم و خرج میلیاردها دلار: تولیدات چشمگیری در زمینه محصولات صنعتی وجود نداشت؛ صنایع سنگین و بزرگ به صنایع داخلی مربوط نشده بودند، یعنی بومیسازی و انتقال مهارتها و تکنولوژی از صنایع بزرگ وارداتی به صنایع متوسط و کوچک ایرانی انجام نشده بود، و صنایع متوسط و کوچک ایرانی توانائی بالا بردن ظرفیت تولید خود را نداشتند. بهمین دلیل بیکاری و درآمد پائین در صنایع کوچک و بین اکثریت مردم در بیشتر مناطق غیر مرکزی کشور وجود داشت.

 

درآمد بیش از 80 درصد از روستائیان در سال 1351 کمتر از 200$ در سال بود، و در دهه 1350 اکثر روستاها، خصوصا در استانهای مرزی، بدون ساختارهای زیربنائی و اولیه مثل بیمارستان، مدرسه و آب و برق بودند، توانائی امرار معاش از طریق کشاورزی برایشان بسیار محدود بود، و کارگران آنها امکان آموختن مهارتها و کشاورزی مدرن را نداشتند .

هزاران روستائی مجبور به کوچ کردن به شهرها شدند. بیکاری و نداشتن امیدی به آینده مرسوم شده بود، ولی سیل انواع کالاهای مصرفی وارداتی به شهرها ادامه داشت. 

 پنجمین برنامه رشد اقتصادی (1357-1352).

 بودجه برنامه پنجم کماکان از اعتبارات نفتی تأمین شد. ولی با بالا رفتن قیمت نفت در این سالها، از سالانۀ 13 میلیارد دلار در 1953 تقریبا سه برابر شد و به سالانۀ 38 میلیارد دلار در 1356 رسید، ولخرجیهای بی رویه شاه چندین برابر شد.

 

در برنامه چهارم، پروژه های گذشته کماکان ادامه پیدا کرد، از جمله، ساختن زیربناهای ارتباطی و ترابری، سرمایه گذاری دولت در پژوهش و کشف و استخراج نفت و گاز و دیگر معادن طبیعی ایران مثل مس گسترش داده شد؛ ساختمان و خانه سازی در شهرها بالا گرفت؛ خرید انواع تدارکات و سیستمهای نظامی بطور سرسام آوری افزایش داده شد؛ سرمایه گذاری دولت در استخدام و وارد کردن مشاوران، کارگر ماهر، کارشناس، مهندسین، اساتید و کنتراتچیهای خارجی به دهها هزار رسید.

 

در این دوره سازمان ساواک (که در سال 1336 با همکاری سازمانهای اطلاعاتی انگلیس و آمریکا تاسیس و بعد با همکاری موساد اسرائیل مدیریت میشد) در سراسر کشور گسترش پیدا کرد و هر گونه اعتراضات مردمی در خیابانها و یا اعتراضات افراد و گروهها در ادارات و بنگاههای اقتصادی و مدنی را شدیدا سرکوب میکرد. و در 1354 شاه سیستم دو حزبی کشور را از بین برد و حزب رستاخیر را تنها حزب مشروع اعلام کرد، و تمام افراد بالغ کشور را ملزم به نامنویسی و پرداخت وجه اشتراک نمود.

 

در پایانِ  پنجمین برنامه رشد اقتصادی، بدلیل مدیریت غلط درآمدهای نفتی توسط شاه و اقمارش تورم در ایران بالا گرفت، و همراه با دیگر نارضایتیها در جامعه، تظاهرات سراسری که به انقلاب 1357 انجامید بوقوع پیوست.

آمار برخی از نتایج مثبت فعالیتهای 38 سال سلطنت محمد رضا شاه پهلوی

 

کشاورزی

طرح انقلاب سفید تمرکز برنامه های اصلاحی دولت را روی کشت تجاری گذاشت. در نتیجه زیرساختهای آبیاری مدرن و کمکها فنی و وامها و سوبسید های دولتی در قسمت کشاورزی کشور ظهور کرد.

از پروژه های قابل توجه در بخش کشاورزی، برنامه های احیاء زمین، ترویج مکانیزه شدن، دادن سوبسید برای استفاده از تراکتور، کود شیمیایی و مواد شیمیائی آفت کش بودند. در نتیجه بین سال 1342 و 1356 تعداد تراکتور از 3000 به 50،000 افزایش یافت، و توزیع کود شیمیائی از 47،000 به 1،000،000 تن رسید.

 

 تاسیسات زیربنائی

-  بین سال های 1342 و 1356 چندین سد بزرگ، مانند دز، سفید رود و کرج ساخته شد، در نتیجه تولید برق افزایش پیدا کرد. چون واردات کالا 400 برابر بالا رفته بود، امکانات اسکله ها در بنادر انزلی، بندر خمینی، بوشهر و چاه بهار بهبود داده شد، و جاده ها و خطوط راه آهن برای اتصال بنادر به مراکز مصرف، مانند تهران به اصفهان، مشهد و تبریز و دریای مازندران و خلیج فارس، تاسیس یا افزوده شد. باضافه یک خط لوله گاز که تا مرز روسیه ساخته شد.

-  تعدادی کارخاننه های مدرن بزرگ ساخته شد که اکثراً مشغول تولید کالاهای مصرفی داخلی بودند.

-  تاسیسات و وسائل رسانه های عمومی مدرن، مانند رادیو و تلویزیون، سینما، روزنامه افزایش یافتند.

-  سیستمهای زیرساختی بهداشتی بهبود یافت. مثلاً تعداد تخت های بیمارستانی از 24،126 به 48،000، کلینیک های بهداشتی از 700 به 2800، پرستاران از 1969 به 4105 و تعداد پزشکان از 4500 به 12،750 افزایش یافتند. با همکاری سازمان ملل قحطی حذف شد و بیماریهای همه گیر و نرخ مرگ و میر نوزادان کاهش یافت، و جمعیت از 25،840،000 در سال 1346 (1966) به 33،491،000 در سال 1356 (1976) افزایش یافت.

-  سیستمهای زیرساختی آموزشی بهبود یافت. ثبت نام در کودکستان ها، مدارس ابتدایی و متوسطه، آموزشگاههای فنی و حرفه ای، و مدارس آموزش معلم و مدد-کاری و دیگر علوم در 12 دانشگاه بزرگ کشور تاسیس یا افزایش یافت، و تعداد دانشجویان در دانشگاه های خارج از کشور از 18000 به 80,000 رسید.

-  در امور اجتماعی، تساوی حقوق زنان و مردان، قوانین حمایت خانواده، آزادی فعالیتهای اقتصادی، آزادی دین و آزادیهای اجتماعی دیگر، مراکز تفریحی عمومی و آزادی در رابطه با خارج از کشور افزایش یافت. ولی آزادیهای سیاسی برای مردم بسیار محدود و و هرگونه فعالیت سیاسی عموماً ممنوع بود.

 

کارآفرینی.  

همانطور که آمار پیشرفتها در دوران محمد رضا شاه نشان میدهد، عموم صنعت و زیرساختهای مدرن، مانند مدارس جدید، زیربناهای عمرانی، امکانات بهداشتی، اداری، کارخانه های صنعتی کار آفرین، شرکتها و کسب و کار و حتی آب و برق و دیگر امکانات اولیه مدرن عمدتاً در شهرهای مرکزی و بزرگ ایران بنا شده بود. بدلیل وجود اینگونه امکانات و زیرساختهای نرم و سخت، در این شهرها بود که در سالهای بین 1963 و 1977 نیروی کار ماهر افزایش پیدا کرد.

-   مجموعاً 880,000 نفر پرسنل ماهر (حدود %10 از کل نیروی کار) در صنایع مدرن شهری (که بیش از 75% در تهران بودند) در انواع کارخانه های بزرگ و مدرن و منظم کار میکردند

-   30000  نفر کارکنان نفت بودند.

-   60000 تکنیسینها، مشاورین، کارگران ماهر و دیگر افراد خارجی (به ویژه آمریکایی و اروپایی) که در استخدام دولت ایران و برای انواع نهادهای خارجی و داخلی در ایران کار میکردند.

-   20000 نفر کارکنان برق، گاز و آب در ایران بودند.

-   30000 نفر کارکنان شیلات و کارخانه های الوار ایران.

-  50000 نفر کارکنان معدن.

-  150000 نفر کارکنان راه آهن، بنادر، رانندگان کامیون و دیگر کارکنان حمل و نقل مدرن.

-  600000 نفر در کارخانه های بیش از ده نفر مشغول کار بودند.

-  392000 نفر مزدبگیران در انواع خدمات و تولیدیهای کوچک شهری کار میکردند.

-  100000 نفر در کارگاههای شهری کار میکردند.

-  140000 نفر مشغول پادوی و کارهای نظیر آن در مغازه ها بودند.

-  150000 نفر در بانکها، دفاترو آژانسهای شهری کار میکردند.

-   حدود 1.1 میلیون نفر خانوادهِ مزدبگیران روستائی را تشکیل میدادند. این ایرانیان شامل کشاورزان بی زمین و افراد قبایل بودند و امرار معاش خود را از طریق چوپانی، کارگر کشاورزی، کارگر ساختمانی روستا، مزدبگیران شاغل در روستاها یا شهرهای نزدیک و در کارخانه های کوچک تولید فرش، کفش، لباس، کاغذ، تنباکو، قاشق چنگال مسی و مبلمان خانگی و غیره بدست میآوردند.

- حدود 1.125 میلیون نفر از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای مرکزی، بخصوص تهران، کوچ کرده و در حواشی شهر در حلبی آبادها زندگی میکردند، و مشغول کارهای ساختمانی، دستفروشی، مستخدمی و گدائی بودند.

 

 صنعت.  

صنایع تولید کالاهای مصرفی بادوام و سریع-فروش، مانند تولید لباس، غذاهای کنسرو شده، نوشابه، رادیو، تلفن، تلویزیون، و خودرو برای مصرف بومی ایجاد شد. و صنایع  میانه و سنگین روی نفت، گاز، زغال سنگ، مس، فولاد، پتروشیمی، آلومینیوم، و بعضی ماشین ابزارها تمرکز داده شد.

-   تعداد کارخانه های در مقیاس کوچک (10- 49 نفر) از 1502 به بیش از 7000 افزایش پیدا کرد.

-   کارخانه های در مقیاس متوسط ​​(50 - 500 نفر) در صنایع سبک مثل منسوجات و شکر، و سیمان برای پروژه های عظیم ساختمانی و سد سازی از 295 به 830 افزایش پیدا کرد.

-   تعداد کارخانه های بزرگ و صنایع سنگین (بیش از 500 نفر) از 105 به 159 افزایش یافت. کارخانه های مدرن نساجی در اصفهان، کاشان، تهران، کرمانشاه، کارخانه های تولید فولاد در اصفهان و اهواز، پالایشگاه نفت در شیراز، تبریز، قم، تهران، و کرمانشاه، پتروشیمی در آبادان، بندر شاهپور و جزیره خارک، کارخانه ماشین ابزار در تبریز، اراک و آبادان، کارخانه های ذوب آلومینیوم در ساوه، اهواز و اراک، کارخانه کود در آبادان و مرودشت، و کارخانه های مونتاژ اتومبیل، تراکتور، اتوبوس و کامیون در ساوه، تهران، اراک و تبریزتاسیس شدند.

 

تولید در صنایع، بین 1344 و 1354 (1965 و 1975 میلادی):

-   تولید زغال سنگ از 285،000 به بیش از 900،000 تن،

-   سنگ آهن از 2000 به حدود 900،000 تن،

-   فولاد و ورق آلومینیوم از 29،000 به 275،000 تن،

-   سیمان از 1417000 به 4300000،

-   پنبه و پارچه های مصنوعی از 350 میلیون متر به 533،

-   آبجو از 13 میلیون لیتر به 42 میلیون لیتر،

-   کاغذ از صفر به 36000 تن،

-   اجاق گاز از 87،000 به 220،000، تلفن از صفر به 186000، تلویزیون از 12000به 31000 واحد،

-   و تولید تراکتور از 100 به 7700، وسایل نقلیه موتوری، از جمله خودروهای سواری، اتوبوس و کامیون، از 7،000 به 109000 واحد افزایش یافت.

 

 محمد رضا شاه اعلام کرد که در پایان دهۀ 1350 استاندارد زندگی در ایران بهتر از استاندارد زندگی در اروپا خواهد شد و در پایان قرن ایران یکی از پنج غولهای صنعتی جهان خواهد بود.

عکس – حاشیه نشینان حصیرآباد و حلبی آبادها بعد از انقلاب سفید میلیونی شدند و بصورت اسفناکی، بدون بهداشت و دیگر زیرساختهای اولیه شهری زندگی میکردند.

 

آمار برخی از نتایج منفی فعالیتهای 38 سال سلطنت محمد رضا شاه پهلوی


-  ایران بالاترین نرخ مرگ و میر کودکان، و پائینترین نرخ تخت بیمارستان به جمعیت در خاور میانه را داشت.

-  کمتر از 40 درصد از کودکان مدرسه ابتدایی را تکمیل میکردند.

-   68٪ از بزرگسالان بی سواد باقی ماندند.

-  فقط 60000 پذیرش دانشگاهی برای 290000 متقاضی دانشجو وجود داشت، و درصد فارغ التحصیلان دانشگاهی در ایران یکی از کمترین ها در خاور میانه باقی ماند.

-  اعتبارات بانکی به شرکتهای بزرگ کشت و صنعت (و نه به کشاورزان کوچک و متوسط) تعلق میگرفت. در نتیجه برای هر دو خانواده که بدلیل اصلاحات ارضی زمین دریافت میکردند، یکی چیزی بدست نمیآورد. برای هر خانواده که زمین کافی (7 هکتار) بدست آورد، سه خانواده زمین کافی برای تولید و امرار معاش خانواده خود بدست نیآوردند.

 %96 از روستاییان بدون برق باقی مانده بودند.

-  بعد از اصلاحات ارضی ایران، که در اوایل دهۀ 1340 مواد کشاورزی و خوراک صادر میکرد، در دهۀ 1350 تبدیل به وارد کنندۀ محصولات کشاورزی شد.

-  بین سالهای 1347 تا 1357 (1967 و 1977) درصد خانواده های شهری در کشور که فقط یک اطاق برای زندگی کردن داشتند از 36% به 43% افزایش پیدا کرد، و در آستانه انقلاب تا 42٪ از تهرانیها مشکل مسکن داشتند.

-  فقط ۱۰٪ از نیروی کاری شهری ایران تبدیل به نیروی کاری با مهارتهای مدرن، تولید بالا و دستمزد خوب شده بودند.

-  بدلیل نبودن یا محدود بودن تاسیسات زیرساختی و برنامه های آموزشی اقتصادی در شهرها و روستاهای غیر مرکزی، نابرابری بین مناطق مرکزی و غیر مرکزی و روستائی بالا گرفت.

-  در سال 1353 در تهران، یک پزشک به ازای هر 974 نفر، یک دندانپزشک برای 562، و یک پرستار برای 1820 نفر وجود داشت. ولی در آذربایجان شرقی یک پزشک به ازای هر 5589، یک دندانپزشک برای هر 66156 نفر، و یک پرستار به ازای هر 57،294 نفر، و در بلوچستان و سیستان یک پزشک به ازای هر 5311، یک دندانپزشک در هر 51663، و یک پرستار به ازای هر 27064 نفر بود.

-  نرخ سواد 62 درصد در تهران، و در شهرستانها بسیار پائینتر بود، مانند 27 درصد نرخ سواد در آذربایجان شرقی.

-  بسیاری از کارخانجات مدرن تولید و مونتاژ در تهران ساخته شده بود، و در نتیجه در تهران برای هر کارگر شاغل در تولید کارخانه ای 7 کارگر در کشاورزی وجود داشت. ولی در کردستان 1  به 20 و در آذربایجان شرقی نسبت 1 به ۲۶ بود.

 

از غفلتهای مهم فعالیتهای رشد و مدرنیزه کردن کشور در دوران شاه طراحی نکردن و بوجود نیاوردن ابزارهای همآهنگ کردن اهداف رشد و توسعه با نیازها و داده ها دولتی و مردمی در نقاط مختلف کشور بود

تظاهرات میلیونی مردم در تهران، ایران 1357

نکتۀ مهم -  آمار نشان میدهند که در ایران زمان شاه، اقتصادی پویا و مدرن و صنعتی با خدماتی بروز، برای و توسط الیت ایرانی و خارجی و قشر کوچکی از جمعیت ایران بوجود آمده بود، که اکثریت مناطق و مردم و صنایع کشور در آن شرکت نداشتند. آن پویائی محدود به "جزایرِ صلح" کوچکی در میان دریای 40-30 میلیونی ناکام ایران بود که از عمده امکانات و منابع کشور بهره برداری میکردند؛ چیزی شبیه به سیستم "خودی و غیرخودی" که جمهوری اسلامی در جامعه بوجود آورده است.

یعنی، اغلب بدست آمده های دوران پهلوی که در بالا ذکر شد، برای پیشرفت و بهره برداری توسط اکثریت کسبه و صنعتگران بومی و برای دسترسی و دستیابی اکثریت مردم ایران به آینده ای بهتر نبود. این پویائی بمنطور بهره برداریِ سریع قشر محدودی از جامعه طرحریزی شده بود. آن قشر محدود گروهِ کمابیش مشخصی بودند در صدر دولت، در صدر صنایع و کشاورزی، در صدر ادارات و ارتش و نهادهای مذهبی کشور که وابستگی آنها به دربار و شرکتهای بزرگ چند ملیتی مشخص شده بود.

 

نکتۀ مهم - در عین حال قشر متوسط کوچکی با درآمدهای نسبتاً خوب و مهارتهای نو  نیز در شهرهای بزرگ بوجود آمد. بوجود آمدن این قشر کوچک متوسط برای ساختن بازار تقاضای مدرن و مصرف تولیدات فیزیکی و فرهنگی مدرن و گرداندن نهادهای مدرن کشور اساسی بود.

 

بهره برداری خاندان پهلوی و شخص شاه از هرج و مرج اقتصادی-سیاسی-اجتماعی ایران

منابع ثروت عظیم خانواده پهلوی

علاوه بر داشتن کنترل روی ذخائر پولی و امکانات جامعه برای پاداش دادن به همدستان خود، محمد رضا شاه در 38 سال سلطنتش ثروت عظیمی برای خود و خانواده اش از منابع مختلفی که تحت کنترلش بود اندوخت. شاه ثروتش را عمدتاً از چهار منبع  بدست آورد:

 

از املاک و زمینها.

زمین های کشاورزی تصرف شده توسط رضا شاه بود، که قبل از برنامه اصلاحات ارضی اکثر آنها را به کشاورزی مکانیزه تبدیل کرد که شامل تقسیم شدن و اصلاحات ارضی نشوند، و در نتیجه بخش قابل توجهی از بهترین اراضی حاصلخیز در تصرف خانوادۀ پهلوی باقی ماند. خانوادۀ پهلوی (خود شاه و خانواده، باضافه 63 شاهزاده و خواهر و برادرزاده و خانواده ها شان) به بزرگترین زمینداران ایران معروف بودند و در عین حال از سهامداران عمده در صنایع کشت-تجارت بزرگ در فارس، مازندران و خوزستان بودند.

 

از درآمد نفت. 

مبالغ قابل توجهی از پرداخت شرکتهای چند ملیتی نفتی به ایران مستقیماً به حسابهای سِرّی شاه و اعضای خانواده سلطنتی در بانکهای خارج واریز میشد.

 

از سهام شرکتهای بومی و خارجی در ایران.

از سهامداری در کاروکسبها و صنایع بزرگ مدرن و پُر درآمد در ایران بود. ولی برای سرمایه گذاری اعضای خانواده سلطنتی از پول شخصی خود استفاده نمیکردند، بلکه از بانک های دولتی ایران وامها بدون بهره با شرایط آسان و پشتوانه های بزرگ میگرفتند، و در طیف گسترده ای از شرکت های تجاری، صنعتی، خدمات و کشاورزی سرمایه گذاری کرده بودند. در اواخر دهه 1350 هجری (1970) خانوادۀ پهلوی ثروتمندترین صاحبکاران در ایران بود. خود شاه صاحب بخشی از دو کارخانه ماشین ابزار، 2 کارخانۀ خودرو سازی، 2 شرکت آجر سازی، 3 معدن، 3 آسیاب نساجی، و چهار شرکت ساخت و ساز بود. برادرزاده او، شاهزاده شهرام، سهامدار عمده در 8 شرکت بزرگ  ساخت و سازی، بیمه، سیمان، نساجی و حمل و نقل بود. دیگر اقوام پهلوی در سهام حدود 150 نهاد درآمدزا (از بانک و تولید آلومینیوم تا هتل و کازینوی قمار) سهام داشتند.

 

از بنیاد پهلوی.

موسسۀ خیریه معروف "بنیاد پهلوی" بود (تاسیس در ۱۳۳۷). این بنیاد سالانه بیش از 40 میلیون دلار یارانه از خزانه دولت دریافت میکرد، و به عنوان پناهگاه مالیاتی برای برخی از املاک پهلوی از آن استفاده میشد. در سال 1356 (1977)، بنیاد پهلوی در 207 نهاد درآمدزا سهام داشت. به گفتۀ روزنامۀ نیویورک تایمز، در پشت ظاهرِ فعالیتهای خیریه، بنیاد پهلوی سه فعالیت اصلی داشت: منبع بوجود آوردن درآمد برای خانواده سلطنتی بود، برای اعمال نفوذ پهلوی در بخش های کلیدی اقتصاد کشور بکار گرفته میشد، و به عنوان یک مجرا برای پاداش دادن به حامیان رژیم مورد استفاده قرار میگرفت.

 

شاه و خانوادۀ پهلوی، بطور مستقیم یا از طریق بنیاد پهلوی تقریبا در هر گوشه ای از اقتصاد کشور نفوذ کرده و مالک بودند یا سهام مالکیت داشتند. شامل: 8 شرکت استخراج معدن، 10 شرکت مواد ساختمانی- از جمله 25 درصد از بزرگترین شرکت سیمان کشور، 17 بانک (از جمله بانک عمران که در کار ساخت و ساز بسیار فعال بود) و شرکت های بیمه- از جمله 90 درصد مالکیت در سومین شرکت بیمه کشور، 25 شرکت فلز، 25 مزرعه تجارت-کشاورزی، و 45 شرکت ساخت و ساز، 43 شرکت مواد غذایی،  26 شرکت تجارتی، 23 هتل- از جمله صاحب هتلهای هیلتون، ونک، اوین و دربند بودند و در واقع 70% از ظرفیت هتلهای ایران متعلق به خانوادۀ شاه بود. در عین حال، پهلویها سرمایه گذاریهای مختلف در خارج از کشور داشتند، از جمله خرید ساختمان DePinna در خیابان پنجمِ نیویورک، به ارزش 14.5 میلیون دلار در سال 1975 (دهه های بعد این ساختمان فروخته و جایش ساختمان دیگری بنا شد.

بهر حال، با همۀ لایه های حصار، قدرت و ثروت که بدور خود خلق کرده بود، شاه هنوز احساس امنیت نمیکرد و در سال 1354 با معرفی حزب رستاخیز، بعنوان تنها حزب مشروع، کشور را به یک سیستم تک حزبی تبدیل کرد، و عضویت هر ایرانی بالغ در آن و پرداختن حق عضویت اجباری بود.  لینک زیر منبع عکس 1353 است. 

 

(لینک روزنامۀ اسپوکسزمن-ریویو 1979 در مورد ثروت شاه
http://news.google.com/newspapers?nid=1314&dat=19790114&id=ezxOAAAAIBAJ&sjid=9e0DAAAAIBAJ&pg=6704,6136788


http://www.tarikhirani.ir/fa/news/30/bodyView/4173/0/%DB%B1%DB%B3%DB%B5%DB%B3:.%D8%B3%D8%A7%D9%84.%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84.%D8%AD%D8%B2%D8%A8.%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AE%DB%8C%D8%B2.html

 

فرهنگی که محمد رضا شاه پهلوی و دربارش در ایران ترویج داد.

شاه، دربار و بسیاری از مسئولین صنایع و موسسات ما برای پیاده کردن برنامۀ "بهره مند شدن عده ای کوچک و عقب مانده نگهداشتن اکثریت" چاره ای نداشتند بغیر از ترویج دادن نوع مدرن فرهنگ ارباب-رعیّتی در ایران. فرهنگ استبداد، احترام نگذاشتن به تاریخ و خواسته های حال و آیندۀ مردم ایران، فرهنگ احترام نگذاشتن به امنیّت کاروکسب و آرزوهای آنتروپرونرهای کوچک و متوسط بومی، فرهنگ منتظر فرمان از بالا بودن، فرهنگ بی اعتنائی به علم و منطق برای حل مشکلات کشور، فرهنگ بی اعتنائی به منافع ملی و حقوق شهروندی مردم ایران در روابط بین المللی، فرهنگ اجازه تیم-ورک و همکاری و گردهمآئی نداشتن، فرهنگ چاپلوسی و تظاهر، تظاهر و تظاهر ... محمد رضا شاه بجای مستحکم کردن اعتماد به نفس مردم توسط اجازه دادن برای مشارکت مردم در مسئولیتهای ساختن و پیشبردن کشور و بالا بردن مهارتها و قابلیتهای اکثر مردم، فرهنگ قلدری و پارتی بازی، و فرهنگ خودی را ناخودی و ناخودی را خودی شمردن را ترویج داد.

 

 بدون برنامه ریزی برای تعلیم و ماهر کردن اکثریت مردم، بدون ترویج و تنوع صنعت و علم و تکنولوژی در کشور، بدون ازدیاد، بهبود و متنوع کردن صادرات در کشور، بدون گسترش و بروز کردن ساختارهای زیربنائی در اکثر مناطق کشور، اکثر کارآفرینان داخلی توانائی شرکت در پروسۀ تولید و امرار معاش برای خود و ثروت برای کشور را پیدا نمیکنند، و دولت بیشتر و بیشتر مجبور به ادامۀ پرداخت سوبسیدهای غیر-سازنده موقتی و غیرصنعتی برای زنده نگه داشتن مردم میشود.

 

ولی مشکل اینجاست که در اثر ازدیاد جمعیت و احتیاجات آنها و بدلیل بالا رفتن قیمت اجناس وارداتی ادامۀ برنامۀ سوبسید برای دولت پهلوی غیر ممکن شد. نداشتن تعهد برای ترمیم سیستم اقتصادی، و درگیر نکردن اکثریت مردمش در پروسۀ تولید و کارآفرینی باعث شد که شاه در مقابل اعتراضات و کلافگیِ مردم تصمیم بگیرد که روشهای ابتدائی و معمول خود، یعنی استبداد و نادیده گرفتن واقعیّات را تشدید کند، نرخ سرقت و حیف و میل کردن درآمدهای نفتی را (با تصور حراست بیشتر خود) بالا ببرد، و واردات، یعنی خرید از حامیان قدرتمند خارجی برای راضی نگهداشتن آنها را افزایش دهد.  ولی فشارهای فقر، بی عدالتی، و احساس تحقیر کردن در مقابل میلیونها پرسنل خارجی که چند برابر ایرانیان دستمزد میگرفتند و شغلهای مهم کشور را در دست داشتند، و حقارت عقب ماندن در میدان جهانی تغییر 1358 را بثمر رساند.

blooming light pink 'cecile brunner' roses

*عمدۀ اطلاعات و داتا این بخش از مقاله من بازگو شده از کتاب "ایران بین دو انقلاب" اثر استاد آبراهیمیان است. این بخش از نوشتۀ خود را به استاد اروند آبراهیمیان تقدیم میکنم که (همراه با دیگر پژوهشگران) با پشتکار غیرقابل تصوری که در گردآوری اطلاعات و تالیف کتاب "ایران بین دو انقلاب" و دیگر آثارشان بکار بردند، توانستند مجموعۀ قابل توجهی از اتفاقات آن چند دهۀ سرنوشت ساز ایران را بطور علمی و مستند برای ما حفظ کنند. اگرچه بعضی از برداشتهای  من از اطلاعات جمع شده توسط ایشان با تعبیرات ایشان متفاوت است، ولی از صمیم اخلاص میگویم- درود بر شما! برای خدمت همیشه پایداری که به قشر تحصیلکرده و دیگر ایرانیان مشتاق به پیشرفت ما کرده اید!!

یک جائی شنیدم:

"شاید ما از گذشته عبور کرده ایم، اما گذشته کارش با ما تمام نشده است. گذشته ما خبر از حال و در نتیجه آینده ما می دهد.»

"اگر دشمنی در درون نباشد، دشمن بیرونی نمی تواند به ما آسیب برساند!"