دولت چین در مذاکراتش با بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی، یکی از شرایط فعالیّت شرکتهای خارجی در چین را استخدام کارگر و تحصیلکردۀ بومی و چینی تعیین کرد!
صحبت از "راهکار" نشان دادن بسیار است. در این مقاله نگاه کوتاهی میکنیم به راهکارهایی که دولتمردان چین برای حل مشکلات و نیازهای کشور و مردم خود بکار گرفتند. و آن شرایط و تصمیماتی بود که دولت چین طی مذاکراتش با بانک جهانی و سازمانهای مربوطه به آن - صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی (WTO و IMF) - برای فعالیت شرکتهای خارجی در چین طی تعیین کردند. (برای بقیه مقاله روی مربع قرمز کلیک کنید.)
پول چینی دهه 1990
از دهه های 1980 و 1990 (اواخر دهۀ 1350)، چین برای مدرنیزه کردن خود و توسعه و رشد اقتصادی و اصلاحات داخلی اش به وامهای عظیم و تکنولوژی موجود در غرب محتاج بود، و به این دلیل وارد مذاکرات و روابط وسیع با این سازمانها و شرکتهای بین المللی و دولتهایشان شد.
در جلسات مذاکره با این غول های مالی، صنعتی، و تجاری غرب، دولتمردان چین شرایط بخصوصی برای غرب در نظر داشتند که توانستند با موفقیت آنها را به معامله و نگوشیئیت بگذارند و توافقنامه های مفیدی برای کشور خود امضاء کنند.
👈🏼👈🏼 در این مذاکرات، هدف سیاستمداران چینی معامله و نگوشیئیت برای توسعه و رشد اقتصادی و بالا بردن درآمد مردم و مدرن کردن تکنولوژی و آباد کردن کشور چین بود - در مقابلِ – هدف غربی ها سود بردن شرکتهای خارجی از فعالیت در بازار میلیاردی با نیروی کار ارزان چین بود. هر دو طرف مذاکره توانستند با موفقیت به اهداف خود برسند. بر اساس آن توافقهای وطنپرستانه و موازی با منافع ملی چین:
- بیش از سی سال است که سرمایه گذاری بخش دولتی و بخش خصوصی چین شرکتهای عظیمی در صنعت، کشاورزی، در عمران، تکنولوژی های مدرن، و در خدمات مختلف در چین بوجود آورده اند؛
- انواع کالای مصرفی و صنعتی و محصولات خوراکی با کیفیت بالای چینی در سراسر دنیا مورد تجارت قرار میگیرد، و در کنار آن سیاستهای چین در دنیا در گردش بوده است؛
- میلیونها چینی کارگر ساده و تحصیلکرده امکان پیدا کرده اند که با انواع پروژه های صنعتی مدرن ووو در سطحهای مختلف تکنولوژی کار کنند و تبدیل به یکی از ماهرترین نیروهای کار در دنیا با استانداردهای بالای حرفه ای بشوند و در چین و کشورهای مختلف مشغول کار باشند؛
- و صنایع چینی توانسته اند کیفیت و فرهنگ کاری (دیسیپلین محیط کاریِ) بالا و مطابق با الزامات امروزه را در هر گونه پروژه ای در نیروی کار خود ترویج دهند.
👈🏼👈🏼 ... و در مقابل همه این دستآوردها در طرف چینی، سرمایه گذاران، نهادها و شرکتهای بزرگ و خارجی که در چین امکان فعالیت پیدا کردند سود و ثروتهای نجومی از سرمایه گذاری و تجارت خود در چین بدست آورده اند.
شرکتهای بین المللی در چین
در این قسمت چند نمونه از شرایطی که دولت چین در مذاکرات خود با دولتها و شرکتها و سازمانهای غربی، مثل بانک جهانی و سازمانهای تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول، به کرسی نشاند و موافقت نامه و قراردادهای لازم را بدست آورد را برایتان میآورم:
استخدام مردم چینی: "تکنسین ها، مدیریت پرسنل و کارگران ماهرِ مورد احتیاج شرکتهای-با-سرمایۀ-خارجی باید از کسانیکه توسط شریک چینی توصیه میشوند، یا از طرف مقامات چینی آن صنعت توصیه میشوند، یا از دانشجویان و فارق التحصیلان دانشگاهها، پلی تکنیکها و دانشکده های فنی چین، یا عموم مردم چینی برگزیده و استخدام شوند.
در دهه های 1990 و 1980، چین برای مدرنیزه کردن و رشد دادن اقتصاد خود به وامها و کمکهای عظیم موجود در غرب، که در دسترس WTO و IMF بود احتیاج داشت. ولی قبل از وارد شدن به مذاکره با آنها، مقامات چینی، با آگاهی پیشین خود از احتمال فریبکاری شرکتها و سازمانهای بین المللی، تعداد زیادی از تحصیلکردها و محققین چینی را برای مطالعه و پژوهش در مورد برآیند برنامه های اقتصادی و توسعه و رشد که از طرف WTO و IMF تبلیغ میشد، به کشورهای مختلف در شرق و غرب فرستادند. این کاری بود که ژاپن در دهۀ 1920 و 1930 قبل از شراکت با غرب برای مدرنیزه کردن اقتصاد خود انجام داد. بعد از این تحقیقات، و با در نظر گرفتن منافع ملی و اهداف چین (بوجود آوردن ثبات پایدار در کشور، توانائی رقابت در صحنۀ صنعتی-اقتصادی قرن 21 جهانی، و نقشه های طولانی مدت برای ماهر کردن نیروی کار و شغل آفرینی برای مردم خود- چین سالانۀ به 8 میلیون شغل جدید نیاز دارد) با تدارکات و آمادگی کافی به پای میزهای مذاکره نشستند. در این مذاکرات بود که شرایط خود را برای فعالیت شرکتهای خارجی و بانک جهانی و سازمانهای WTO و IMF در کشورشان را با موفقیت به معامله و تبادل با شرایط و خواسته های طرف مقابل گذاشتند.
در طول سی سال گذشته، چین نیز مانند کشورهای دیگر، وامها و کمکهای کلانی از بانک جهانی و WTO و IMF گرفته است، ولی موفقیت چین در مذاکره با غرب مدیون تعهد آنها به برنامه ریزی طولانیمدت در جهت قدرتمند کردن مردم و کشور خود برای داشتن اقتصاد و صنعتی مدرن و پایدار در رقابت جهانی بوده است. لینک زیر وامهای چین از سال 2011 را نشان میدهد:
http://www.worldbank.org/en/country/china/projects
البته بسیاری دلیل موفقیت اقتصادی چین را کپی کردن تکنولوژی غرب ولی "... نمک دان را شکستن" او میدانند، و به غلط باور به شایعاتی دارند که میگویند در چین شرکتهای خارجی آزاد هستند که بدلخواه خود کسب و کار تاسیس کنند، یا آزاد هستند که بدون دخالت از دولت چین نیروی کار استخدام یا اخراج کنند، و یا به غلط فکر میکنند که مناطق ویژه اقتصادی چین (Special Economic Zones) از قوانین کار و استخدام چین معاف هستند.
در اینجا تعدادی از واقعیات (و نه شایعات) مربوط به مذاکرات و موافقتهای چین با غرب را به روشنی میآوریم. ولی به کم و کسرها و انتقادات به کشور چین و سیاست یا روابطش نمیپردازیم، و بحث را محدود میکنیم به بازگو کردن بعضی از شرایط و محدودیتهائی که چین برای فعالیت شرکتها و سرمایه گذاران خارجی و برای پیاده کردن پیش شرطها و شرایط بانک جهانی WTO و IMF در کشورش تعیین کرد.
1. دولت چین برای WTO و IMF و شرکتهای بین المللی مشخص کرد که مقررات و قوانین کار دولت مرکزی در تمام چین به اجرا گذاشته میشوند، و مناطق ویژه اقتصادی یا سرمایه گذاران و شرکتهای خارجی هیچ معافیت از قوانین کار و استخدام را ندارند. به این ترتیب بود که بیش از دو دهه بعد از تجارت آزاد و وام گرفتن از بانکهای خارجی، نه تنها شرکتهای خارجی مستقر در چین موفق بوده اند، تکنولوژی غرب در چین بومیسازی شده و قشر بزرگی از کارگران، کسبه و صنعتگران چینی با مهارتهای مدرن اکنون توانائی بدست آوردن رآمدهای خوب را دارند (علارغم کمبودهای سیاسی و آزادی) و منافعشان حفظ شده است. در این زمینه، مادۀ 5 قانون "کار و روابط صنایع" چین در مورد استخدام کارکنان و کارگران در شرکتهای خارجی میگوید:
نیاز سالانه به 8 تا 15 میلیون شغل
* "انتخاب و استخدام کارکنان "میتواند توسط شرکت سرمایه گذار خارجی و از طریق تستها و آزمونهای صلاحیتی آنها انجام میشود." "هر گونه استخدام از خارج باید تحت مقررات مربوطه ایالتیِ چین انجام شود"؛
* استخدام مردم چینی: "تکنسین ها، مدیریت پرسنل و کارگران ماهرِ مورد احتیاج شرکتهای-با-سرمایۀ-خارجی باید از کسانیکه توسط شریک چینی توصیه میشوند، یا از طرف مقامات چینی آن صنعت توصیه میشوند، یا از دانشجویان و فارق التحصیلان دانشگاهها، پلی تکنیکها و دانشکده های فنی چین، یا عموم مردم چینی در برگزیده و استخدام شوند."
(به گراف جالب این لینک در مورد افزایش هر سالۀ طبقۀ متوسط /طبقۀ مرفه چین توجه کنید
http://www.mckinsey.com/insights/consumer_and_retail/mapping_chinas_middle_class
این مقاله میگوید که در سال 2000 فقط 4% از شهرنشینان چینی به درآمد طبقه متوسط رسیده بودند، ولی در 2012 به 68% رسید و پیشبینی میشود که در 2022 75% از شهرنشینان چینی در طبقه متوسط قرار میگیرند و درآمدی بین 9000$ و 34000$ در سال خواهد بود.
2. قبل از دادن اجازه رقابت در داخل چین به شرکتهای خارجی دولت چین به شرکتهای خود اجازه رشد داد تا آنها بتوانند امکان سربه سر بودن با شرکتهای خارجی و رقابت جهانی را پیدا کنند. در نتیجه، شرکتهای چینیِ بسیار بزرگی بوجود آمدند، و توانستند که بطور بسیار موثری در دایره رقابتهای جهانی با شرکتهای عظیم چند ملیتی موفق باشند.
در لیست سال 2002-2001 مجلۀ "فورچون 500" یازده شرکت چینی نام برده شده بودند. اکثر این شرکتها در بخش دولتی بودند
Sinopec, State Power, China National Petroleum, China Telecommunications, Bank of China, Sinochem, China Mobile Communications, China Construction Bank, COFCO, Agricultural Bank of China and Jardine Matheson.) و شرکت "چآینا-موبیل" (بزرگترین شرکت تلفن همراه در دنیا) برابر با 60$ میلیارد دلار ارزیابی شده بود.
. در هفت سال اول تغییرات، دولت چین تمرکزش را روی کشاورزی گذاشت، به این ترتیب:
* سیستم قدیمی کشاورزی اشتراکی را به خصوصی تبدیل کرد، در نتیجه یک رشد سالانه 7% کسب شد.
* گرایش به صادرات را به میلیونها کسب و کار در شهرهای کوچک و روستاها معرفی کرد. این عمل به رشد قشر مصرفکننده (یعنی بوجود آوردن قشر متوسط یا شاغلینی که درآمد کافی برای خرج کردن بدست میآوردند) کمک کرد. بوجود آمدن طبقه متوسط بومی باعث بالا رفتن تقاضا برای کالاها و محصولات روستاها و شهرهای کوچک شد.
ساده لوح؟ و نادان؟
11. بیشتر کشورهای متقاضی، ساده لوحانه، قبل از بوجود آوردن حفاظتهای لازم بدور صنایع و موسسات اقتصادیشان، تغییرات عمیقی که WTO و IMF خواسته بودند (تعدیل اقتصادی و تجارت آزاد و غیره) را در جوامعشان پیاده کردند. برای مثال: قبل از اینکه به صنایع داخلیشان اجازه بالغ شدن بدهند اقتصادشان را آزاد کردند؛ قبل از اینکه قوانین ضد-دامپینگ را باجرا بگذارند تجارتشان را آزاد کردند؛ بدون اینکه چهارچوب نظارتی بدور بخش مالیشان بسازند آنرا آزاد کردند؛ و بدون اینکه برای بخش صنعتیشان یک تور ایمنی ایجاد کنند آنرا تجدید سازمان دادند.
ولی چین بسیاری از برنامه های آزاد سازی تجارت و تغییرات اقتصادی را بطور ناگهانی در جامعه اش معرفی نکرد، و در واقع یک روش علمی را اتخاذ کرد. به این ترتیب که اول سیاست یا برنامه های جدید را در یک منطقه کوچک پیاده کردند (دهه 1980)، و بعد از مطالعۀ دستآوردهای آنها و گرفتن تجربه عملکردی برنامه، آنرا با تغییرات لازم خود در مناطق گسترده تر معرفی کردند. این روش باعث شد که چین بتواند در عین پیاده کردن اصلاحات، جامعه و اقتصاد سنتی خود را نیز با آرامشی نسبی به مسیر مدرن صنعتی سوق بدهد.
در پایان باید اضافه کنم که من به هیچ وجه طرفدار یا تکذیب کننده هیچ یک از کشورها یا ارگانها یا شرکتهای نامبرده نیستم. نظر این مقاله در انداختن نگاهی علمی بر پروسۀ پیچیدۀ مذاکره و برنامه ریزی برای یک رشد و توسعه اقتصادی موفق است. در این مقوله، به نظر من اصولِ علمیِ رشدِ و توسعه هر نمود (مثل اقتصاد) یا یک موجود (مثل انسان، حیوان و گیاه) کشف و مشخص شده اند، اگرچه جزئیات و خصوصیتهای محیطی و فردیِ آن موجود یا نمود مخصوص به او بوده و میتوان آنها را براساس شرایط جوی، کشوری و فرهنگی و غیره تغییر داد.
مثلاً، اصول رشد گیاهان، داشتن خاک مغذی، آب و نور لازم است، ولی جزئیات رشد دادن گیاه مثل نوع خاک، درجۀ مغذی بودن، رطوبت و غیره بر اساس نوع گیاه، محیط و غیره متفاوت هستند. بهمین ترتیب، اصول رشد و توسعه صنعتی و اقتصادی پویا و پایا مشخص هستند و شامل، گسترش دادن ساختارهای زیربنائی نرم و سخت (مثل اینترنت سریع و ارزان برای همه)، پروراندن منابع طبیعی (و تبدیل کردن آنها به کالاهای مدرن با ارزش افزوده) و پروراندن نیروی کار (و دادن مهارتهای بروز و امکانات بازار تقاضا به آنها) است. ولی نوع مهارت، نوع زیرساخت، کالا و صادرات و واردات و غیره بستگی به فاکتورهای جغرافیائی و زمانی و غیره دارند. مثل اینکه کشورهای ژاپن (با منابع طبیعیِ و زمین بسیار پائین) و آمریکا (با منابع طبیعی و زمین بسیار زیاد) و مالزی هر سه در رشد دادن اقتصادشان موفق بوده اند چرا که هر سه اصول رشد اقتصادی (تاسیس زیرساختهای گسترده نرم و سخت، پروراندن منابع طبیعی و پروراندن نیروهای کار شان) را رعایت کردند، اگرچه جزیئات عملکردی و ژئو-پلتیک و غیره در این کشورها بسیار متفاوت هستند.
به گفتۀ دیگر، اگر بما اجازه نمیدهند که حتی اصول رشد و توسعه اقتصادی را رعایت کنیم تعجبی نیست که بزودی در انواع جزئیات و بحثها و مشکلات بی سر و ته سر در گم شده، و در گودالها و خرابه هائی که برای خودمان راه انداخته ایم و یا برای ما راه انداخته اند قادر به پیدا کردن راه راستمان نیز نخواهیم بود.
رهائیِ پایدارِ ما در آموختن و پیاده کردن اصول شناخته شده و مکرراً امتحان شدۀ رشد اقتصادی است.
برای مطالعه بیشتر در مورد پرورش منابع طبیعی و انسانی و زیرساختها این مقاله را بخوانید "ربط ما چیست؟ سهم ما چیست؟ 5.2# http://soheylashakerine.blogfa.com/post-30.aspx
برای مطالعه بیشتر در مورد صدمات وارد شده بدلیل پیاده کردن برنامه های تجارت آزاد و تعدیل اقتصادی این مقاله بخوانید، ربط ما چیست؟ 5.4# http://soheylashakerine.blogfa.com/post-33.aspx
این مقاله، به انگلیسی، اثر برنامه های IMF , WTO را بصورت ساده ای در جدول توضیح میدهد:
http://www.globalexchange.org/resources/wbimf/facts