ربط ما چیست؟ سهم ما چیست؟

ربط ما و تحصیلکرده های ما در تولید احتیاجاتمان و پیشبرد مردم و جامعۀ ایران چیست؟ سهم ما و تحصیلکرده های ما از امکانات، منابع و بازار رقابت موجود در کشورمان چیست؟ >>> شعار هر ایرانی: آبادی، کار، تولید، آزادی! <<<

ترفندهای مدرن استعماری - چگونه با وامهای کلان مردم ما را مقروض میکنند، ولی پول و منفعت را خود میبرند.

نویسندۀ یکی از کامنتها لطف کرده و گفته بودند: "توسعه مبنی بر زیرساخت راخواندم. نمونۀ یک پروژه در ایران که با فشار بانک جهانی تصویب و اجرا شده هم بیاورید."

برای اینکار، ترجمۀ قسمتی از یکی از سخنرانیهای نویسندۀ آمریکائی، جان پرکینز را، که روی یک ویدیوی کارتونی گذاشته شده (لینک در آخر مقاله) براتون عرضه میکنم. این کارتون رابطۀ بین بانکهای بین المللی، شرکتهای بزرگ، منابع خام کشورهای با اقتصاد ناموفق، و افزایش جنگ و تروریزم در جهان را بصورت جمع و جوری، از زبان مردی که خود یک "هیتمن اقتصادی" بوده تعریف میکند. توضیحهای پرکینز روشن میکند که این یک سیستم نَصَّق کشیدن و کلاهبرداری برای خالی کردن ثروت از کشورها است؛ در عین حالیکه حواس بیشتر ما را با حرفهائی از قبیل دمکراسی، انرژی اتمی، امنیت منطقه، بازار آزاد و و و پرت کرده اند.  
لینک زیر لیست پروژه های است که دولتهای مختلف در ایران (از سال 1957 تا 2005) به بانک جهانی و شرکتها و پیمانکاران تائید شدۀ آن داده اند- 
http://www.worldbank.org/projects/search?lang=en&searchTerm=&countrycode_exact=IR
(روی عنوان کلیک کنید برای ادامۀ مطلب)


"ایالات متحده بیش از 87 میلیارد $ خرج جنگ عراق کرد. در حالیکه برآوردهای سازمان ملل نشان میدهند که با کمتر از نیمی از این مبلغ میتوانستیم آب تمیز، تغذیه مناسب، خدمات بهداشت، و آموزش عمومی برای هر فرد در سیاره زمین فراهم کنیم. من مسئولین را حساب پس بده در مقابل مردم میدانم."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیلا شاکرین

ربط ما چیست؟ 5.3# - برنامه ریزی موفق هند در 30 سال بعد از انقلاب 1948 و ساختن زیربناهای نرم و سخت برای درگیر کردن مردم و سرمایه داران بومی در پروسۀ رشد.

بعد از جنگ جهانی دوم، اغلب دولتهای با اقتصاد ناموفق (جهان سوم) با نیازها و چالشهای مشابهی در جستجوی راههائی برای مدرنیزه کردن و رشد اقتصادی جوامعشان بودند. در مقالات شماره 5.2 و 5.1 نگاهی کردیم به برنامه های پنج سالۀ رشد اقتصادی ایران، که عموماً توسط "گروه هاروارد" و مشاورین شرکتهای بین المللی برای ایران طرحریزی شده بود و تحت رهبری محمد رضا شاه پهلوی در ایران پیاده شد. محمد رضا شاه پهلوی اعتقاد داشت که صنعت و مدرنیته را باید وارد کرد، و به این ترتیب دهها شرکت بین المللی و صدها مشاور خارجی برنامه های زیربنائی مانند ساختن جاده، سد، نیروگاه برق و سیستم آبرسانی، باضافۀ برخی از صنایع تولیدی مانند خودرو و کفش و یخچال سازی و دیگر کالاهای مصرفی را به همکاری عده ای از سرمایه داران ایرانی پیاده کردند.

 

ولی بعد از حدود 38 سال مشخص شد که عموماً استانهای حاشیه ای و دیگر مناطق غیر مرکزی روستائی و میلیونها ایرانی هنوز بدون زیرساختهای لازم برای صنعتی شدن و شغل آفرینی و یا احتیاجات اولیشان بسر میبردند. یعنی، دریافتیم که اگرچه برنامه های وارداتی مشاوران بین المللی بسیاری از اصول صنعتی و مدرن شدن را در بر داشتند، ولی طوری طرحریزی شده بودند که شرکتها و دول خارجی و قشر نازکی از ایرانیان از آن بهره های کلان برند، در صورتیکه جلوی شرکت اکثریت مردم، صنعتگران و کشاورزان ایران  در فعالیتهای تولیدی و کسب مهارتهای مدرن گرفته شده بود. بازده این برنامه ریزی شوم هم شورش آن اکثریت محروم و عقب نگه داشته شده و سقوط سلسلۀ پهلوی و فرار شاه از ایران بود.

 

در این پست نمونۀ موفقی از برنامه ریزی در جهتِ صنعتی و مدرنیزه کردن اکثریت مردم و مناطق یک کشور را مرور میکنیم. این برنامه ریزی توسط گروههای مقاومتی از سرمایه داران، تحصیلکرده ها و سیاستمداران متعهد هندی، که قبل و بعد از استقلال 1948 فعال بودند، طرحریزی شد. در طی سی سال اول بعد از استقلال، این گروهها برنامه های پنج سالۀ هند را طوری طرحریزی کردند که باعث تشویق قشرهای عظیم و مختلفی از مردم میلیاردی هند در شرکت در فرایند آموختن و صنعتی کردن کشورشان شد. برای درگیر کردن مردم در این پروسه، دولت مرکزی هند امکانات، آگاهیها، زیرساختها و منابع موجود در کشور را، با یک برنامه ریزی علمی در چهارگوشۀ هند و بین اکثر مردم خود پخش کرد، و با حفاظت از بازار داخلی خود از هجوم واردات خارجی، به تولید کنندگان تازه جوانه زدۀ خود امکان آموختن، شکوفائی و تولید محصولات داخلی و قابل رقابت با تولیدات خارجی را داد.

انقلاب سبز در کشاورزی  دهۀ 1960 هند

بازده این برنامه ریزی موفق و مقاومتی بعد از سی سال: بوجود آمدن یک قشر بزرگ نیروی کار با مهارتهای مدرن، بوجود آمدن صنایع بزرگ بومی، رونق گرفتن میلیونها کسب و کار کوچک و متوسط و جانبی، شغل آفرینی و تولید ملی در همۀ بخشهای اقتصادی توسط صنعتگران و کشاورزان بومی و بالا رفتن حس اعتماد به نفس و افتخار در مردم میلیاردیش در سی سال اول بعد از انقلاب بود.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سهیلا شاکرین

آیا چیزیهائیکه اعتقاد داریم تبلیغات آنها و دلخواسته های ماست، یا واقعاً واقعیّات ملموس زندگی و کسب و کارِ اکثریت مردم در کشور ماست؟

در دنیای امروزمحدود کردن تحلیل مشکلات به ریشه های داخلی و بومیِ قضایا فایده ای ندارد بغیر از عقب ماندن از آگاهیهای بروز و نیآموختن در مورد سیستمهای خشنِ اقتصادی-سیاسی جهانی، که بر ما تحمیل شده اند!

 

بله، برقرار کردن یک رابطۀ رد و بدلی صحیح یا "بُرد-بُرد" با نمایندگان صنعت، شرکتها، سرمایه و حکومتهای خارجی اهمیّت حیاتی برای همۀ ملتها و کشورهای جهان دارد. ولی اگر معیار ایجاد کردن این ارتباطها یک برنامه ریزی علمی برای بالا بردن اعتبار و کارآئی اکثریت مردم و رونق صنایع بومی مان نباشد، بدون شک ما و دولتهای ما به سرعت توسط این سیستمها و افراد سیر-نشو، پُر زور و پُر پول بلعیده خواهیم شد؛ وضعیتی که برای ما و کشورهای همسایه و دیگر کشورهای با اقتصاد های ناموفق (کشورهای جهان سوم) در صد سال گذشته متداوم بوده است.
یعنی اگر در هنگام مذاکرات با این افراد و سیستمها، ما بدنبال رسیدن به اهداف برنامه های کوتاه و بلند مدت کشور خود نباشیم، مذاکرات و رد و بدلهای ما تبدیل  میشوند به عکس العملهای دفاعی برای بدر بردن جان خود در مقابل هجوم درخواستهای تمام نشدنیِ آنها. مثل اینکه بدون اینکه بدونیم چی برای خونه لازم داریم، با یک جیب پُر از پول بریم به "مال" برای خرید و گیر یک عده فروشنده خبرۀ ناقلا بیافتیم! 

یعنی، چون ما برنامه برای خودمون نداریم دلیل نیست که آنها برای ما برنامه نداشته باشند. نداشتن یک برنامۀ پژوهش شده و علمی برای تبدیل کردن اکثر ایرانیان و ایران به یک جامعۀ با اقتصاد موفق باعث میشود که در مذاکرات، دولتمردان ما قادر باشند که تنها یک نوع عکس العمل به برنامه ها و شرایط استعماری بانکهای جهانی و سازمان تجارت آزاد داشته باشند، چشمهای خود را بر روی فقر، بی آبی، بیکاری و دهها مشکلات حل شدنی کشور ببندند، و در مقابل تهدید ها و تحریمهای آنها فقط جان خود و ملت را بدر ببرند.

بله، در چندین دهۀ گذشته برنامه های اقتصادی-استعماری تحمیل شده توسط بانکهای بین المللی ما را  مجبور کرده که آیندۀ مملکت را به شرکتهای متمول بین المللی بفروشیم، عمدۀ تولید بومی را بخوابانیم، میلیونها ایرانی را بیکار کنیم و پول و بازار تقاضای داخلیمان را دو دستی تقدیم کنیم به تولید کنندگان کالاهای وارداتی و گیرندۀ بهره های سرسام آور وامهای باصطلاح "رشد"- یعنی نهایتا نه جانی برای اغلب ما باقی مانده و نه مالی!

(لینک زیر لیست پروژه های مقاطعه شده از طرف دولتهای مختلف ایران (از سال 1957 تا 2005) به بانک جهانی و شرکتها و پیمانکاران تائید شدۀ آن است: 

http://www.worldbank.org/projects/search?lang=en&searchTerm=&countrycode_exact=IR )

عجیب است که این حقایق روزمرۀ جلوی چشممان هنوز برای عده ای ملموس نیست! شاید بدلیل این است که در ذهنشان ایران 80 میلیونی را به محیط کار و زندگی خود و نزدیکانشان محدود کرده اند. مثلا ببینید چطور یک خواننده تمام آگاهیهای منطقی خود در مورد جامعه مان (مانند بیکاری روزافزون، بسته شدن صنایع، حذف هزینه های عمرانی دولت، و یا ازدیاد جرائم و اعتیاد و فساد) را به یکباره کنار گذاشته، و باور کرده است وقتی به او گفته بودند که تجارت آزاد و تعدیل اقتصادی برای ما 1) فضای باز و سالم کسب و کار، و، 2) بازار رقابت کامل میآورد، ... و باور کرده بود وقتی به او گفته بودند که تجارت آزاد و تعدیل اقتصادی برای ما دسترسی به فرصتهائی از قبیل: 3) سرمایه های خارجی، 4) فناوریهای پیشرفته غرب، و 5) و بازارهای بین المللی را امکانپذیر میکند... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیلا شاکرین

نبودن زیرساختهای محوری (برای صنعت، آب، برق، امنیت و و و) در مناطق غیر مرکزی دلیل مهاجرت میلیونها- رشد مبنی بر زیرساخت.

اهمیت مسئلۀ زیرساخت برای زندگی و کسب و کار و امنیّت روزانۀ مردم، و کمبود شدید و تاسف آور این زیرساختهای محوری در سراسر و همۀ امور کشورمان باید مورد توجه ما باشد. بگفتۀ سازمان ملل، از هر 4 ایرانی 1 نفر- یعنی بیش از 18 میلیون ایرانی در حاشیۀ شهرهای مرکزی ما زندگی میکند. (البته هضم این عدد برای من مقداری مشکل بود. به این دلیل خودم سرچ کردم و تعدادی از منابع را در قسمت کامنت این مقاله گذاشته ام. ) سوال این است که چرا مهاجرت؟ چرا میلیونها مهاجر راضی میشوند که خانه و محله ای که در آن بدنیا آمده و به آن خو داشتند در چنین ترکِ دردناکی پشت سر بگذارند و با زن و بچۀ خود، مثلاً، در حاشیه شهر تهران در وضعیتهای اسفناکی که دیده ایم بسر ببرند؟

دلیل کوچ اکثر قریب به اتفاق این (در واقع) پناهندگان بومی در دسترس نبودن زیربناهای محوری (آب، برق، امنیّت و صنعت) در شهرها، روستاها و محل زندگیشان بوده است. (خدا را شکر هنوز جنگهای درون مرزی و بمباران شدن دلیل اصلی کوچ ایرانیان نبوده است. خدا بدور!) 

و مورد تاسف دیگر این است که یکی از دلایل مهم بی توجهی به این اصل ساده (ساختن زیر ساختهای محوری در اقصانقاط کشور) فشارهای بانک جهانی و شرکتهای بزرگ و بین المللی به دولت و دست اندرکارهای ما برای تصویب پروژه های عظیم بدون شامل کردن احتیاجات مردم در این پروژه ها بوده است.
مثلا، طرح ساختن سد میلیاردی تصویب شده، بودجۀ ساختن تسهیلات برای رساندن  برق و آب به کارخانۀ استخراجی در محل تائید شده، برق اضافه هم قرار است صادر شود (همش خوب!). ولی در طرح یا بودجۀ تصویب شده صحبتی از بومیسازی تسهیلات زیربنائی برای توزیعِ آب و برق، ساختن زیرساختهای صنعتی برای تولید شغل و راه انداختن کشاورزی در دهات و شهرهای منطقه و برای استفاده مردم و کسبۀ محلی نشده است.
ولی ما مجبور نیستیم که به این فشارهای وحشیگرانه صد در صد تن در دهیم؛ همچنانکه عده ای از کشورهای با اقتصاد موفق بی سر و صدا راهکارهائی در جهت توسعۀ زیرساختها برای زندگی مردم و کسبه بومیشان پیدا کرده و با موفقیّت آنها را پیاده کرده اند. 

هیچ جامعه ای بدون ساختن زیربنا برای زندگیِ روزمرۀ مردمش پیشرفته بحساب نیآمده است.

در مورد این راهکارها، محققین نامبرده در مقاله ای که اینجا ترجمه اش را برایتان میآورم توضیح داده اند که:
https://en.wikipedia.org/wiki/Infrastructure-based_development 

"اقتصادهائی که در مورد زیرساخت زرنگ و دانا هستند" از جمله نروژ، سنگاپور و چین، بخشهائی از اصول نئوکلاسیک "ارتدکس مالی" را که توسط "اجماع واشنگتن" اعمال میشود را رد کرده اند، و بجای آن یک مسیر توسعه پراگماتیستی برای خود پیش گرفته اند. این مسیر توسعه پراگماتیستیِ [بی سر و صدا] بر اساس سرمایه گذاری دولتی در پروژه های زیربنایی استراتژیکی پایدار و در مقیاس بزرگ بوده که بی سر و صدا پیاده شده است: "کشورهای موفقی مانند سنگاپور، اندونزی و کره جنوبی هنوز مکانیسم تعدیل اقتصادی سخت و خشنی که بطور ناگهانی توسط صندوق بین المللی پول و بانک جهان در سالهای بحران آسیا (1997-1998) به آنها تحمیل شد را بخاطر میآورند، [...] ولی آنچه را که آنها در 10 سال گذشته به دست آورده اند نیز بسیار قابل توجه است: آنها بی سر و صدا با سرمایه گذاری گسترده در پروژه های زیربنایی، "اجماع واشنگتن" را رها کردند [...] این رویکرد عملگرایانه بسیار موفق بود."

 عکس زیر: زیرساخت طیف بزرگی از سرمایه های ملی را شامل میشود.تاسیسات زیرساختی از جمله تصفیه و پخش آب، تولید نیرو از طریق باد، جاده ها، تاسیسات پخش برق، تاسیسات تولید برق و فرودگاه.

 

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیلا شاکرین

ربط ما چیست؟ 5.2# داشتن زیرساختهای نرم و سخت در چهار گوشۀ کشور باعث موفقیّت پایدار دولت و مردم میشود.

امروزه داشتن پول و درآمد (مثل درآمد نفت و گاز) برای ساختن یک اقتصاد و مردم موفق و رقابت در سطح داخلی و جهانی کافی نیست. داشتن ساختارهای زیربنائی گسترده و مدرن است که برای اکثریت مردم، صنعتگران و کسبه محیطی بوجود میآورد که در آن امکانِ آزاد بودن برای تولید احتیاجات مملکت، حل کردن مشکلات مردم در هر گوشه ای از کشور، و ساختنِ اقتصاد و دولتی قدرتمند و موفق، در سطح داخلی و جهانی وجود خواهد داشت. 

آیا از خود پرسیده اید که چرا وقتی کشورهای با اقتصاد موفق دچار مشکلی (مثل رُکود و تورم اقتصادی، بیکاری و جنگ یا خشکسالی و زلزله) میشوند قادر هستند بعد از مدتی مشکلات را حل کرده و به پیشرفت خود ادامه دهند؟ و آیا فکر کرده اید که چرا مردمی که در کشورهای با اقتصاد موفق زندگی میکنند عموماً مردمی امیدوار، اعتماد کن و برنامه ریز برای رسیدن به اهداف و آرزوهایشان هستند؟

در مقایسه، مطمئناً از خود پرسیده اید که چرا وقتی همین مشکلات اقتصادی و طبیعی و تهاجمی در کشورهای با اقتصاد ناموفق پیش میآید بجای حل کردن مشکلات دولت به خشونت و دستگیریهای خود میافزاید، مناطق و مردم مشکلدار را عموماً نادیده میگیرد، و یا مثل عراق، نهایتاً مشکلات اقتصادی تبدیل به اختلاف بین مردم و دولت، بین نژادها و دینهای مختلف شده و جنگهای درون مرزی بدست آورده های ناچیز آنها را به حد اقل برمیگرداند؟

(از نظر من) با توجهی هدفمند میتوانیم تنها دلیلِ اساسیِ این تفاوت تاریخی بین کشورهای با اقتصاد موفق (کشورهای پیشرفته) و کشورهای با اقتصاد ناموفق (جهان سوم) را در داشتن زیرساختهای گسترده و مدرن در کشورهای با اقتصاد موفق، و برعکس، نداشتن ساختارهای زیربنائی گسترده و در اختیار اکثریت مردم در کشورهای با اقتصاد ناموفق ببینیم. داشتن زیرساختهای به یک جامعه و مردم امکانِ داشتن آزادی را میدهد، آزادی در فکر کردن، ابراز و رسیدن به آمال و اهداف فردی و جمعی.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیلا شاکرین

کُلی-گوئیهائی در مورد "آمریکا ستیزی" و "اسرائیل ستیزی" بازسازی بحثهای قدیمی و کهنه.

ربط ما چیست؟ سهم ما چیست؟    بحث روی سرفصلها و کُلی-گوئیهائی در مورد "آمریکا ستیزی" یا "اسرائیل ستیزی" و "مارکسیست و مسلمان" یا "انزوا جوئی" بازسازی بحثهای قدیمی و کهنه ای هستند که امروزه فایده ای ندارند بغیر از خوراکی برای مطبوعات بودن یا تمرکزی لحظه ای به اعصاب آشفتۀ اکثر ما دادن. مسئلۀ دوست نبودن یا دوست نبودن با آنها نیست. ما همه انسانیم. ولی چون همه انسانیم، یا چون خوش تیپ هستند و دمکراسی و تکنولوژی دارند، آیا باید بگذاریم که جیبمان را هم بزنند؟؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیلا شاکرین

آیا جهاد اقتصادی باعث تولید ملی، اقتصادی نوین و کارآفرینی خواهد شد؟

برای نجات دادن حال و آینده مان ما مجبوریم تمرکز خود را روی تولید ملی، و پروراندن نیروهای تحصیلکرده و انسانیمان، در جهت تولید ملی نگهداریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیلا شاکرین

اقتصاد موضوع ساده ایست و قابل درک برای همه!

اقتصاد موضوع ساده ایست و قابل درک برای همه، چرا که هر کدام از ما هر روز با آن سر و کله میزنیم. مثلا اگر این چند جمله برای شما معنی میدهند شما جواب سوالهائی مثل اقتصاد چیست، چرا باید به رویدادهای اقتصادی توجه کرد و برای شغل آفرینی و اقتصاد خوب چه لازم است، را میدانید!

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیلا شاکرین

چرا میگوئید بیرون نگهداشتن اکثریت ایرانیان از صحنۀ رقابت از زمان محمد رضا شاه شروع شد؟

سوال:  چرا میگوئید "خارج کردن اکثریت بومی از صحتۀ رقابت و بهره برداری شرکتهای بین المللی و گروهی کوچک در ایران از زمان محمد رضا شاه پهلوی شروع شد؟

 

جواب:  برای گرفتن پاسخ مفصل در این مورد میتوانید به مقالۀ ربط ما چیست؟ 5.1# در این بلاگفا رجوع کنید. ... ولی در اینجا مختصرا اشاره میکنم که  برنامه های "عقب نگهداشتن اکثریت مردم ایران و خارج کردن آنها از میدان رقابت اقتصادی،" رسماً، از سال 1334 با قرض گرفتن از بانک جهانی و تصویب قانون "جذب و حمایت از سرمایه گذاری خارجی" توسط محمد رضا شاه پهلوی شروع شد.  جریان به این ترتیب است که:

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیلا شاکرین

آیا چیزیهائیکه اعتقاد داریم تبلیغات آنها و دلخواسته های ماست، یا واقعاً واقعیّات ملموس زندگی و کسب و کارِ اکثریت مردم در کشور ماست؟

در دنیای امروزمحدود کردن تحلیل مشکلات به ریشه های داخلی و بومیِ قضایا بغیر از عقب ماندن از آگاهیهای بروز و نیآموختن در مورد سیستمهای خشنِ اقتصادی-سیاسی جهانی، که بر ما اعمال شده اند، فایده ای ندارد!

 

در قرن جدید برقرار کردن یک رابطه و رد و بدل صحیح و "برد-برد" با نمایندگان صنعت، سرمایه و حکومتهای خارجی اهمیّت حیاتی برای همۀ ملتها و کشورهای جهان دارد. ولی اگر معیار ایجاد کردن این ارتباطها یک برنامه ریزی برای بالا بردن اهمیّت و کارآئی اکثریت مردم و صنایع بومی در سطح جهانی نباشد، و اگر معیار ما فقط نشان دادن عکس العمل دفاعی برای بدر بردن جان خود از هجوم درخواستهای تمام نشدنیِ آنها باشد، بدون شک ما و دولتهای ما با سرعت توسط این سیستمها و نمایندگانِ حریص و سیر نشو بلعیده خواهیم شد؛ اتفاقی که برای بسیاری از کشورهای همسایه و غیر همسایۀ که اقتصاد های ناموفق دارند (کشورهای جهان سوم) افتاده است.

 

برای برقرار کردن یک رابطه و رد و بدل صحیح و "برد-برد" با نمایندگان صنعت، سرمایه و حکومتهای خارجی، باید دید که آیا واقعاً ربطی برای ما و تحصیلکرده های ما در پیشبرد جامعه و مردم خود باقی مانده، وقتی محور برنامه های اقتصادی کشور از طرف بانکهای جهانی و صندوق بین المللی پول بما تحمیل میشوند؟ و باید دید که آیا سهم بدرد خوری برای ما و تحصیلکرده های ما از امکانات، منابع و بازار رقابت موجود در کشورمان باقی مانده، وقتی برنامه های تجارت آزاد و تعدیل اقتصادی آنها ما را مجبور کرده که آیندۀ مملکت را به شرکتهای متمول بین المللی بفروشیم، عمدۀ تولید بومی را بخوابانیم، میلیونها ایرانی را بیکار کنیم و بازار تقاضای داخلیمان را دو دستی تقدیم کالاهای وارداتی و تولید شده توسط آنها بکنیم؟

 

عجیب است که این حقایق روزمرۀ جلوی چشممان هنوز برای عده ای ملموس نیست! شاید بدلیل این است که در ذهنشان ایرانشان را به محیط کار و زندگی خود و نزدیکانشان محدود کرده اند. مثلا ببینید چطور یک خواننده تمام آگاهیهای منطقی خود، در مورد دو دهۀ گذشته جامعه مان (مانند بیکاری روزافزون، بسته شدن صنایع، حذف هزینه های دولت برای مردم و زیرساختها، و یا ازدیاد جرائم و اعتیاد و فساد بدلیل بیکاری) را به یکباره کنار گذاشته، و باور کرده است وقتی به او گفته بودند که تجارت آزاد و تعدیل اقتصادی برای ما 1) فضای باز و سالم کسب و کار، و 2) بازار رقابت کامل میآورد، و باور کرده بود وقتی به او گفته بودند که تجارت آزاد و تعدیل اقتصادی برای ما دسترسی به فرصتهائی از قبیل: 3) سرمایه های خارجی، 4) فناوریهای پیشرفته غرب، و 5) بازارهای بین المللی را امکانپذیر میکند. ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیلا شاکرین