در دنیای امروزمحدود کردن تحلیل مشکلات به ریشه های داخلی و بومیِ قضایا فایده ای ندارد بغیر از عقب ماندن از آگاهیهای بروز و نیآموختن در مورد سیستمهای خشنِ اقتصادی-سیاسی جهانی، که بر ما تحمیل شده اند!

 

بله، برقرار کردن یک رابطۀ رد و بدلی صحیح یا "بُرد-بُرد" با نمایندگان صنعت، شرکتها، سرمایه و حکومتهای خارجی اهمیّت حیاتی برای همۀ ملتها و کشورهای جهان دارد. ولی اگر معیار ایجاد کردن این ارتباطها یک برنامه ریزی علمی برای بالا بردن اعتبار و کارآئی اکثریت مردم و رونق صنایع بومی مان نباشد، بدون شک ما و دولتهای ما به سرعت توسط این سیستمها و افراد سیر-نشو، پُر زور و پُر پول بلعیده خواهیم شد؛ وضعیتی که برای ما و کشورهای همسایه و دیگر کشورهای با اقتصاد های ناموفق (کشورهای جهان سوم) در صد سال گذشته متداوم بوده است.
یعنی اگر در هنگام مذاکرات با این افراد و سیستمها، ما بدنبال رسیدن به اهداف برنامه های کوتاه و بلند مدت کشور خود نباشیم، مذاکرات و رد و بدلهای ما تبدیل  میشوند به عکس العملهای دفاعی برای بدر بردن جان خود در مقابل هجوم درخواستهای تمام نشدنیِ آنها. مثل اینکه بدون اینکه بدونیم چی برای خونه لازم داریم، با یک جیب پُر از پول بریم به "مال" برای خرید و گیر یک عده فروشنده خبرۀ ناقلا بیافتیم! 

یعنی، چون ما برنامه برای خودمون نداریم دلیل نیست که آنها برای ما برنامه نداشته باشند. نداشتن یک برنامۀ پژوهش شده و علمی برای تبدیل کردن اکثر ایرانیان و ایران به یک جامعۀ با اقتصاد موفق باعث میشود که در مذاکرات، دولتمردان ما قادر باشند که تنها یک نوع عکس العمل به برنامه ها و شرایط استعماری بانکهای جهانی و سازمان تجارت آزاد داشته باشند، چشمهای خود را بر روی فقر، بی آبی، بیکاری و دهها مشکلات حل شدنی کشور ببندند، و در مقابل تهدید ها و تحریمهای آنها فقط جان خود و ملت را بدر ببرند.

بله، در چندین دهۀ گذشته برنامه های اقتصادی-استعماری تحمیل شده توسط بانکهای بین المللی ما را  مجبور کرده که آیندۀ مملکت را به شرکتهای متمول بین المللی بفروشیم، عمدۀ تولید بومی را بخوابانیم، میلیونها ایرانی را بیکار کنیم و پول و بازار تقاضای داخلیمان را دو دستی تقدیم کنیم به تولید کنندگان کالاهای وارداتی و گیرندۀ بهره های سرسام آور وامهای باصطلاح "رشد"- یعنی نهایتا نه جانی برای اغلب ما باقی مانده و نه مالی!

(لینک زیر لیست پروژه های مقاطعه شده از طرف دولتهای مختلف ایران (از سال 1957 تا 2005) به بانک جهانی و شرکتها و پیمانکاران تائید شدۀ آن است: 

http://www.worldbank.org/projects/search?lang=en&searchTerm=&countrycode_exact=IR )

عجیب است که این حقایق روزمرۀ جلوی چشممان هنوز برای عده ای ملموس نیست! شاید بدلیل این است که در ذهنشان ایران 80 میلیونی را به محیط کار و زندگی خود و نزدیکانشان محدود کرده اند. مثلا ببینید چطور یک خواننده تمام آگاهیهای منطقی خود در مورد جامعه مان (مانند بیکاری روزافزون، بسته شدن صنایع، حذف هزینه های عمرانی دولت، و یا ازدیاد جرائم و اعتیاد و فساد) را به یکباره کنار گذاشته، و باور کرده است وقتی به او گفته بودند که تجارت آزاد و تعدیل اقتصادی برای ما 1) فضای باز و سالم کسب و کار، و، 2) بازار رقابت کامل میآورد، ... و باور کرده بود وقتی به او گفته بودند که تجارت آزاد و تعدیل اقتصادی برای ما دسترسی به فرصتهائی از قبیل: 3) سرمایه های خارجی، 4) فناوریهای پیشرفته غرب، و 5) و بازارهای بین المللی را امکانپذیر میکند... 

  20 سال است که این برنامه ها ر1 در ایران پیاده کرده اند، هنوز بسیاری متوجه نشده اند که سرشان را از توی تئوری و شعار و تبلیغات در بیآورند و اعتقاد خود را با واقعیاتِ ملموس روی زمین و زندگی در شهرها و دهات ایران مقایسه کنند. این دوستان توجه ندارند که از تئوری و شعار گذشته است، “تجارت آزاد” و “اقتصاد جهانی” سیستمهای اقتصادی-قانونی ئی هستند که توسط توافقنهامه ها و قراردادهای رسمی بین المللی در رابطه با کشورهای گیرندۀ وام و یا عضو شدن در سازمان جهانی تجارت و دیگر موسسات بین المللی قفل شده، و عملاً در جوامع وام گیرنده پیاده شده و بر صنایع، اقتصاد و قوانین مدنیِ این کشورها حکومت میکنند.

عملکرد این سیستمهای بین المللی براساس امیدها و آموخته های تئوریک ما، یا بر اساس شایعات، تبلیغات و قولهائی که در کنفرانسها، ویدیوها و طرحهای ارائه شده توسط مشاوران آنها (از جمله گروههای 1+5 و جی-20) تحت عناوین زیبای "رشد"، "ستیز با فقر"، "پائین آوردن تورم و از بین بردن رکود" و یا برقرار کردن دموکراسی نیست. موادی را که در این مقاله برایتان بازگو میکنم شرایط واقعی ئی هستند که در توافقنامه ها و قراردادهای با این موسسات و بانکهای بین المللی گنجانده شده و توسط ما امضاء شده است. نتیجتاً، فرقی نمیکند که امضاء کننده یک شخص باشد یا یک کشور، طرفین براساس مواد و شرایط قراردادها باید عمل کنند و تخلف کردن از آنها به معنی شکستن توافقنامه و قرارداد است، و بدنبال خود، تنبیها، تحریمها و جریمه های سنگین را دارند- مانند وضع اسفناکی که در کشور یونان میبینیم.


تظاهرات در یونان "بازی ریاضت اقتصادی بس است!"
باید درباره فرایند، عملکرد، جزئیات و عواقب پیاده کردن شرایط این کنتراتها و توافقنامه ها آگاه شویم. جزئیات این قراردادها و وامهای رنگارنگ بین المللی که تحت عناوین زیبائی مثل "توسعه ملی" یا "مبارزه با فقر" و "رشد" نوشته میشوند چیست؟  بِروز کردن این گونه آگاهیها است که ما را قادر به تحلیلی مناسب و براساس واقعیات میکند. تحلیل اوضاع با توجه کردن به واقعیات بروز (و نه شعارها و خطهای قدیمی) است که ما را قادر به بدست گرفتن سرنوشت خود کرده و از قدرت رقبای جهانی در عقب نگهداشتن ما از شرکت در بازار تولید بومی و جهانی میکاهد.
و همچنین ما مجبوریم که در مورد رابطۀ این شرکتها، کشورها، بانکها و سازمانهای رنگارنگ بین المللی بدانیم. اگر ما بدنبال یک اقتصاد موفق هستیم، طرف این کشور یا آن کشور را گرفتن و تمرکز کردن روی سیاستها و جنگهائیکه در منطقه راه انداخته اند حواس ما را از عملکرد واقعی آنها در کشورما منحرف میکند. اگرچه این شاید برای بخشی از سیاستمداران و جنگ-مردان ما بجا باشد، ولی بقیۀ ما باید حواسمان به پیشرفت اقتصادیمان باشد. صحبتهائی مثل روسیه بد است، آمریکا خوب است، چین بدتر است یا آفرین آلمان که پناهندگان را قبول کرد ووو، جبهه گیریهای بیفایده هستند که بما هیچ آگاهی ئی در مورد جزئیات مهم روابط نمیدهد، مثلاً رابطۀ محکمی که بین بانکها و شرکتهای بین المللی و کشورهای حامی آنها است را از چشم ما پوشیده نگه میدارد.
مثلاً نگاهی به لیست اعضاء اصلی و مدیرۀ این سازمانها و بانکهای بین المللی باندازید و بگوئید، مثلا، وقتی میرسد به قرضهای بین المللی ما و شرایط ویرانگر و بهره های بالای آنها، آیا گفتن این که، روسیه بد است و آمریکا خوب است، یا انگلیس موذی است و با چین نمیشه معامله کرد، چه کمکی به درک ما از صدمه هائیکه شرایط این وامها به ما میزنند میکند؟ 

-  اعضای گروه 1+5 کشورهای آمریکا، شوروی، چین، انگلیس، فرانسه و آلمان هستند.

-  اعضای هیئت مدیره بانک جهانی، به ترتیب بالاترین قدرت رای دادن، آمریکا (15.85%)، ژاپن (6.84%)، چین، آلمان، انگلیس، فرانسه، هند، شوروی، عربستان سعودی و ایتالیا هستند.

-  اعضای هیئت مدیره صندوق بین المللی پول (IMF)، بترتیب قدرت رای دادن، آمریکا (بالاترین سهم رای 17.69)، ژاپن (6.56).، آلمان، فرانسه و انگلیس هستند.  
- اعضای گروه جی-20، 
در 76 - 1975 تشلکیل شد از گروه جی-7 (آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و ایتالیا، ژاپن و کانادا)، و در 1999 وزرای مالی و رئسای بانک مرکزی اروپا و کشورهای با اقتصاد بزرگ (چین، هند، برزیل و عربستان سعودی) را به آن اضافه کردند.

همونطور که میبینید تمام این کشورها (و بانکها و شرکتهائی که تحت حمایت آنها هستند) در گرفتن بهره های کلان از قرضهای ما، و از شرایط وامها که به ما صدمعه های عمیق زده اند، بهره میبرند!!!! (این که طرف کدام باشیم و ضد کدام هم هیچ فرقی در اصل و سود جریان ندارد.)
یعنی، تنها راه نجات ما داشتن یک اقتصاد موفق است. یک اقتصاد موفق یعنی داشتن نیروی کار ماهر و بروز، صنایع کوچک و بزرگ متنوع و تاسیسات و سیستمهای زیرساختی نرم و سخت در اکثر نقاط و برای استفادۀ اکثر مردم ایران.
یعنی باید توجهمان را به این معطوف کنیم که، شرایط عضویت در سازمان تجارت آزاد و شرایط وامهای رنگارنگ بین المللی که به ما داده اند، اجازه پروراندن یک نیروی کار ماهر و بروز، اجازۀ ساختن صنایع کوچک و بزرگ متنوع، و اجازۀ تاسیس زیرساختهای نرم و سخت برای اکثریت مردم در اکثر نقاط کشور را بما نمیدهد!!! 

این کشورها، بانکها، شرکتها و سازمانهای عظیم بین المللی تنها بدنبال پر کردن جیبهای خود و راندن هر رقیبی از میدان کار و تولید هستند. آنها برای ازدیاد منافع کوتاه و بلند مدت خود، سالهاست که مشغول طرح و پیاده کردن برنامه های اقتصادی-سیاسیِ تجارت آزاد و تعدیل اقتصادی، بصورت توافقنامه ها و قراردادهای باصطلاح "قانونی" در کشورهای مختلف بوده اند. بله، ما نیز یکی از آن کشورها هستیم. سالهاست که این برنامه ها باعث از بین رفتن مشاغل، رکودِ کارآفرینی و اقتصاد، ورشکستگی کسبه، صنعتگران، کشاورزان ایران و خارج شدن منابع و ثروتهای ملی ما بوده اند.

کار و شغل عصاره و جان کلام اقتصاد و یکی از نمودارهای محوری یک اقتصاد موفق است!
برنامه ها و قراردادهای (باصطلاح) تعدیل ساختاری (Structural Adjustment Programs – SAP) و تجارت آزاد دارای اهدافی در ظاهر ساده و ایده آلیستی هستند (چنانچه به آن خواننده گفته بودند). ولی در واقغ موفقتنامه های مربوطه دارای مواد و شرایط تو-در-توئی هستند که هر کدام دیگر مواد و شروطِ (نه تنها یک قرارداد بلکه) بقیۀ موافقتنامه ها و کنتراتهای بین المللی را در جهت نافع شدن آنها و از میدان رقابت خارج کردن ما مستحکم میکنند. برای مثال توجه کنید که چگونه این چهار شرط همدیگر را، در جهت بستن دست و پای کسبه و دولت ما ولی آزاد گذاشتن هرگونه فعالیت آنها، حمایت و تکمیل میکنند:

•           اصل خصوصی کردنِ اموال ملیِ کشور

•           باضافۀ، اصل مقررات زدائی

•           باضافۀ، اصل مساوی کردن حق مدنیِ شرکتهای بین المللی با حقوق قانونیِ کسبۀ ایران.

 

پیش-شرطهای عضویت و وام گرفتن.   توجه کنید که عضویت در سازمان تجارت بین المللی و دریافت وامهای بین المللی پیش-شرطهائی دارد که باید قبل از قبول شدن تقاضای عضویت در کشورهای درخواست کننده پیاده شوند. ایران در سال 1945، حدود 1324 هجری، با وام گرفتن از بانک جهانی با پیاده کردن سیاستهای اقتصادی آن بانک، و بعد صندوق بین المللی پول توافق کرد- لینک مربوطه http://www.imf.org/external/np/fin/tad/exfin1.aspx  ولی درخواستی (application) که ایران برای عضویت در سازمان تجارت آزاد (WTO) به این سازمان داده بود در تابستان 1996 (1375) پذیرفته شد. http://www.wto.org/english/thewto_e/acc_e/a1_iran_e.htm

طبق سایت WTO ما در سال 1996 تقاضای عضویت در سازمان تجارت جهانی کردیم و تا سال 2014 هنوز عضویت تصویب نشده بود.

عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی موکول به این بود که ایران با پیش شرطهای عضویت موافقت کند، و در واقع با پیاده کردن برنامه ها و سیاستهای تعادل ساختاری و تجارت آزاد در کشور (قبل از قبول عضویتش) نشان بدهد که در پیاده کردن برنامه ها مصمم است و بدنبال راهکارهای دیگری برای حل مشکلات اقتصادی خود نخواهد رفت. (این برنامه ها عموماً باعث بیکاری و فقر مردم و ورشکستگی کسبه میشوند و در نتیجه اغلب مردم در کشورهائیکه این برنامه ها را پیاده کرده اند، مثل آمریکای جنوبی و کشورهای عربی، به شورش وادار میشوند).

 

عموماً این وامها تحت اسمهای زیبا و ایده آلیستی ئی مانند تجارت آزاد، بازار آزاد، توسعه و گسترش و ترویج دمکراسی و غیره عرضه میشوند. ولی صندوق بین المللی پول (IMF) با وضوح مشخص کرده که هدفش از وام دادن و اعمال برنامه های تعدیل اقتصادی تضمین سه مورد زیر است:

•           کشور قرض گیرنده قادر به بازپرداخت سرِ وقتِ بهره ها و وام خواهد بود،

•           کشور مربوطه بدنبال راههای دیگری برای حل مشکلات اقتصادی خود نخواهد رفت،

•           و، وام گرفته شده برای اهداف مشخص شده در قرارداد وام و مفاد توافقنامه مصرف خواهد شد (و نه برای کارهای واجب دیگر مثل کارآفرینی، زیربنا سازی، بهبود صنعت و اقتصاد، بهبود بهداشت و غیره).

http://www.tandfonline.com/doi/abs/10.1080/00210862.2013.859810#.VNpIS_nF_1Z

 

همانطور که همه میدانید و یا حداقل در زندگی روزمره در ایران حس کرده اید، اغلب این برنامه ها از قبل از پذیرش تقاضای عضویت در کشور پیاده شده اند و بعد از 1375 بطور کاملتر. از جمله برنامه های خصوصی سازی، مقررات زدائی، حدف سوبسیدهای مردمی و صنعتی و ریاضت اقتصادی، کم کردن هزینه های دولت با اخراج کارمندان و کارکنان بنگاهها و ادارات دولتی، حذف عمدۀ تعرفه های، آزاد کردن واردات تقریباً همه نوع کالا و خدمات، برداشتن استانداردهای وارداتی، حذف مقررات کاری و حمایت نکردن از اصناف، از بین بردن عمدۀ بودجه های عمرانی و محیط زیستی، از بین بردن یا پائین آوردن استانداردهای دستمزد، دادن وامهای کم بهره داخلی به شرکتهای بزرگ داخلی و خارجی که برندۀ مناقصه های دولتی میشوند، آزاد کردن خروج ارز و سرمایۀ پولی از کشور، پائین آوردن مالیاتها و تعرفه ها، براه انداختن بورسهای، و تصویب کردن قوانین جدید یا عوض کردن قوانین مدنی و داخلی موجود برای پیاده کردن برنامه های تعدیل ساختاری و تجارت آزاد. 

 

نتیجه پیاده کردن این برنامه ها خرابیهای چشمگیری در کشور بوده است. مانند، عقب ماندگی نیروی کار در بازار رقابت کاری داخلی و خارجی، ازدیاد فقرعمومی مردم، ازدیاد سرسام آور بیکاری در تمام اقشار، ورشکستگی تعداد زیادی از کسبه و صنعتگران، از بین رفتن محیط زیست، افزایش فساد اقتصادی و اجتماعی، بی پول شدن دولت و غیره و غیره بوده است. مجموعۀ این عوارض منفی روی مردم باعث ازدیاد فشارهای مالی و اجتماعی شده که خود منجر به خشونت بیش از حد بین دولت و مردم شده است. ولی قسمت قابل توجهی از کمکهای صندوق بین المللی به دولتهای دریافت کنندۀ وام، دادن وام و کمکهای مختص شده به (باصطلاح) امنیّت، که به معنی اختصاص این بودجه به خرید لوازم و تعلیم نیروهای انتظامی برای مقابله با شورشها، تظاهرات و نارضایتیهای مردم در درون کشوری است.

 

این قراردادها و برنامهای تعدیل اقتصادی از همه طرف مردم و دولت ما را گیر انداخته اند. چون نتیجه کاربردی و پیاده کردن آنها روی کشور ما جلوگیری از توانمند شدن دولت در حل مشکلات خود، جلوگیری از توانمند شدن مردم در بخش تولید و بهبود تولید ملی و نهایتاً خارج نگه داشتن اکثریت صنعتگران و نیروی کار ایرانی از میدان رقابت داخلی و جهانی برای تولید محصولات مدرن و با کیفیت بالا است.

 

تبلیغات آنها و دلخواسته های ما
…یعنی، بله بسیار خوب است که امید داشته باشیم که به “مهارتهای مدیریتی مدرن” دسترسی پیدا کنیم. ولی اگر قرارداد امضاء شده گفته که شرکتهای خارجی و نمایندگانشان هیچ تعهدی برای استخدام مدیران و کارگران بومی ندارد، عمدتاً موقعیت و فرصتی در دسترس اکثریت نیروی کار و تحصیلکردۀ ما نخواهد بود که از مهارتهای مدیریتی مدرن آنها بهره بر شویم.

 

در این ویدیو، مصاحبۀ آقای کواکبیان و دکتر شکیبائی، اشارۀ کوچکی به بعضی از این شرایط مضر و مخرب  میکنند   https://www.youtube.com/watch?v=GB4SIy7s9PI

 

  … یا امید "دسترسی به فناوریهای پیشرفته غرب” بسیار عالی است. ولی اگر قرارداد کذائی مشخص کرده که شرکتهای خارجی و نمایندگانشان میتوانند ۱۰۰% تسهیلات، مواد و افراد مورد احتیاجشان (حتی خوراکشان) را از خارج وارد کنند، موقعیتی برای اکثریت صنعتگران و کارشناسان ایرانی نخواهد بود که فناوریهای پیشرفتۀ غرب را بومیسازی کنند. و اگر مشروط کرده اند که تمرکز صادرات کشور باید روی مواد استخراجی و مستقیم باشد (یعنی مواد پروسه نشدۀ کشاورزی و معدنی و نه تولیدات صنعتی و متنوع که باعث کارآفرینی میشود و مستلزم استفاده از فناوری پیشرفته است)، عمدتاً صنایعی نخواهیم داشت که احتیاج به ترویج و آموزش یا دسترسی به فناوریهای پیشرفتۀ غرب داشته باشند.

 

 … و بهمین ترتیب وقتی میگویند که، ما، با امضاء کردن قراردادهای تجارت آزاد به “منابع خارجی مالی” دسترسی پیدا میکنیم، باید متوجه باشیم که طبق شرایط وام که میگوید سرمایه گذاری خارجی باید تشویق شود، ما هستیم که باید به شرکتهای بزرگ و بین المللی امکان دسترسی به منابع مالی خود را بدهیم. به این ترتیب که (طبق توافقنامه ها) ما از منابع درآمدی خود مثل مالیات و انواع تعرفه ها گذشته ایم تا آنها بیشتر سود ببرند، به این ترتیب که نرخهای مالیاتی و تعرفه هایمان را بسیار پائین آورده ایم و در بعضی از موارد صفر کرده ایم؛ بانکهای ما وامهای با نرخ پائین به آنها میدهند؛  سود سرمایه گذاریهای مستقیم خارجیها و شرکتهای بزرگ را، با باز کردن بازارهای سهام داخلی مکمل کرده ایم؛ و از منابع درآمدی خود مثل مالیات و تعرفه گذشته ایم تا آنها بیشتر سود ببرند، یعنی در واقع (اگرچه دادن سوبسید به مردم خود را عموماً حذف کرده ایم) به آنها سوبسیدهای مالیاتی و تعرفه ای و وامهای ارزان میدهیم؛ و در سراسر کشور مردم و موسسات خود را تشویق یا مجبور میکنیم که ذخیره های بانکیِ خود را در بازارهای بورس داخلی خرج کنند؛ و به آنها اجازه داده ایم که منفعتهای کلان خود از که از بازارهای سهام داخلی و دیگر منابع در ایران بدست آورده اند را بصورت ارز از کشور خارج کنند، چرا که این را نیز شرط کرده اند که سرمایه گذاران خارجی و شرکتهای بزرگ میتوانند تا صد در صد  سود خود را بصورت ارز از کشور خارج کنند.

 

یعنی، نه تنها “منابع خارجی مالی” ئی (که تبلیغ میکنند) برای ما کار مثبتی کرده، جلوی هر راهی که ما میتوانستیم برای خود درآمدی بوجود بیآوریم را هم گرفته اند و منافع آنرا بسمت خود گردانده اند (تولید کالاهای مدرن و با ارزش اضافه، گرفتن مالیات و تعرفه برای میلیاردها کالای وارداتی و صادرات منابع طبیعی، بهره برداری از بازار بورس برای سرمایه گذاری داخلی)، چرا که این افراد و شرکتها همه را از کشور ما خارج میکنند. و نهایتاً ما و دولت ما هستیم که همچنان (بدلیل پول نداشتن) چاره ای بجز قرض کردن بیشتر و فروختن و به حراج گذاشتن هر چیز با ازشی در کشور را نداشته ایم تا بتوانیم بهره های سرسام آور این وامها را سر موقع و هر سه ماه یکبار بپردازیم (یکی از دلایلی که یونان را به ورشکستگی کشانده است). چرا که با قبول همۀ شرایط این بانکها و موسسات بین المللی خونخوار خود را در یک دایرۀ قرض کردن زنجیره ای و دادن بهره های کلان قرار داده ایم. 

 

… و از همۀ تبلیغاتشان جالبتر قول “دسترسی به بازارهای بین المللی” و “رتبۀ ترجیحی” گرفتن است. آخه دوستان اگر صنایع ما در کل اینقدر عقب افتاده و عمدتاً ورشکسته و تعطیل شده و تولیدات کشاورزی و صنعتی ما (بدلیل سرازیر شدن واردات ارزان) اینقدر پائین آمده است که در بسیاری بخشها وجود خارجی ندارند (بغیر از نفت و منابع طبیعی و دیگر محصولات خام)، قول “دسترسی به بازارهای بین المللی” و “رتبۀ ترجیحی” گرفتن در این بل-بشو از آن قولهای بیرحمانه ای است که توجه ما را به امیدهای در آسمان (ولی بی پایه در زمین) معطوف میکند. مثل اینکه به ما بگویند:

 

از این گردابی که ماهی ندارد و گِل آلود هم است بالاخره به یک ترتیبی باید بتوانید خرده ماهی هائی بگیرید و خودتان را سیر کنید… اگر زرنگ باشید!

داشتن اطلاعات بروزی که پایه در واقعیت دارند -  بنظر من فقط با داشتنِ اطلاعات بروزی که پایه در واقعیت دارند است که میتوانیم تصمیمات مثمر ثمر برای مشکلات امروز، و در نتیجه ساختن مثبت آینده مان بگیریم. قبول کردن بدون مطالعه و اصرار کردن روی راهکارهای خیالی ئی که آن "از ما بهتران" به ما پیشنهاد کرده اند همان نتایج اسفناکی را که دهها کشور با اقتصاد ناموفق (کشورهای جهان سوم) داشته است برای ما نیز برای ما آورده است، که نهایت آن ورشکستگی کشور و دولت است، مثل جریانی که در یونان جلوی چشممان میبینیم. در این مقوله این سوال و جواب را با خواننده ای داشتم:

 سوال:     “با این اوصافی که شما میگوئید زنده باد داس و چکش”

 جواب:      حرف شما محترم. ولی البته همونطور که میدانید در قدیم بود که مسائل را شرقی یا غربی مطرح میکردند، سفید را در مقابل سیاه میگذاشتند، و حرف باید از داس و چکش میبود یا از فیل و خر.

این سوال و جواب کوتاه مثال گویائی از اصرار عده ای به چسبیدن به راهکارهای قدیمی و پذیرفتن بدون شرط راهکارهای صندوق بین المللی پول و راهکارهای دیگرانی مثل چین و روسیه است. توجه میکنید که این موسسات و کشورها سالهاست که بما در موارد مختلف باصطلاح در حال کمک کردن بوده اند. ولی چون قبل از پذیرفتن وامها، پیشنهادات و همکاریهای آنها خود ما طرح و برنامه طولانیمدت برای ساختن یک اقتصاد موفق برای اکثریت مردم و کشورمان نداشته ایم، بعد از همۀ سالهای قبول کردن وام و کمکهای ژئوپلتیکی هر "از ما بهتری" که از راه رسید، چیزی که برای ما باقی مانده فقر و بیکاری وسیع و عمیق، از بین رفتن اکثر صنایع و مهارتهای کاری مردممان، و از بین رفتن مقدار زیادی از نظم و امنیت در کشورمان بوده است.

 

در جواب این خواننده، که فقط مارکها و "ایسم ها" را مد نظر دارند باید اضافه کنم که، درست است که این تضادهای دو قطبی بعنوان "واقعیّت" به ما عرضه میشوند، ولی با کمی توجه بیشتر به کشورهائیکه اقتصاد موفق دارند (مثل آمریکا، ژاپن، کره جنوبی و اتحاد اروپا) میبینم که آنها از هر دو سیستم فکری-اقتصادی، یعنی سیستم مختلط (نه شرقی یا غربی بلکه هم شرقی و هم غربی) در تمام بخشهای اجتماعات خود استفادۀ عمیق و وسیع میکنند (اگرچه تبلیغاتشان ما را متهم به کمونیستی میکند هر بار یارانۀ ای برای صنعتگران یا برای تحصیل جوانان یا برای بهداشت عمومی هزینه میکنیم). فقط توجهی به برنامه های اقتصادیِ مختلط در این کشورها باید ما را به واقعیت عملکرد آنها بای مردم خودشان (و نه تبلیغات آنها) آشنا کند. مثلا برنامه های یارانه و هزینه های دولتیشان در بخشهای مردمی-عمرانی، صنعتی، کشاورزی، یارانه های کسبی و کارآفرینی، بودجه های دولتی برای کارهای علمی و تحصیلی، و بیمه های سالمندی، بیکاری، بهداشتی و غیره در آمریکا، ژاپن، کره جنوبی و اتحاد اروپا - ربط ما چیست؟ ۴# بیشتر در این زمینه    http://www.soheylashakerine.blogfa.com/post-4.aspx

 

یک زمانی معتقد بودیم که زمین صاف است. اگر با همین دانسته پیش بریم ...

چند نمونه از جزئیات برنامه های تجارت آزاد و تعدیل ساختاری:

در زیر چند نمونه از جزئیات اصول قراردادهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که به تجارت آزاد و تعدیل ساختاری معروف شده اند را برایتان میآورم:

حذف عمده مقررات تعرفه و مالیاتی برای شرکتهای خارجی و بزرگ داخلی، و تضمین کردن سود باضافۀ هزینه های آنها -  تجارت آزاد به ما حکم کرده که مقررات تعرفه و مالیاتی مملکت را برای فعالیتهای شرکتهای بزرگ و بین المللی حذف کنیم و یا به پائینترین درجه برسانیم. باضافه، هزینه + سود این شرکتها را تضمین شده است.

 

تصویب قوانین جدید برای مساوی کردن حقوق قانونی سرمایه گذاران خارجی تا حد شهروندان و کسبۀ بومی توسط -  همونطور که میدانید اکثر قریب به اتفاق شرکتهای خارجی و بزرگ دهها بلکه صدها برابر بیشتر ازثروتمندترین فرد یا شرکت بومی ثروت و اعتبار، تکنولوژی، ماشین آلات، تجربه، امکانات، افراد متخصص و شبکه های جهانی برای حمایت از فعالیتهایشان دارند. پس، نتیجۀ مساوی کردن حقوق قانونیِ شرکتهای خارجی با کسبۀ بومی این بوده که آنها هستند که برندۀ مناقصات دولتی، خریدار اموال و بنگاههای حراج شدۀ ملی و گیرندۀ بهترین آوانسها از دولت ما هستند. در اثر موافقت با این شرط صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت آزاد، این افراد و شرکتهای اغلب غایب و بین المللی بزودی اکثر منابع ثروت ساز کشور (و در نتیجه آیندۀ ما) را قانونن در دست خواهند داشت.

 

خصوصی کردن و به حراج گذاشتن شرکتها و منابع ملی  –  طبق قراردادهای کذائی، همۀ اموالِ ملی که تولید درآمد میکنند یا پتانسیل درآمد دارند، از پارکها، جاده ها، بانکها، کارخانه ها، خدمات آب و برق، خدمات ملی، امدادی، اداری، تحصیلی، بهداشتی، ارتشی و بانکی، تا منابع زیر زمینی و غیره را باید برای فروش به شرکتهای بین المللی و معدود افراد و شرکتهای بزرگ داخلی رها کنیم. نتیجۀ این ماده ... اخراج و بیکار شدن هزاران بلکه میلیونها ایرانی، بالا رفتن قیمتها، پائین آمدن یا رکود دستمزدها، از میان رفتن هر گونه اصول کسب و کار در جامعه و و و.

 

حذف مقررات برای کسب و کار، استخدام نیروی کار بومی، و آلوده گی محیط زیست -  خصوصی کردن بدون داشتن مقررات و استانداردهای لازم برای فعالیتهای کار و کسبی بالاترین صدمه را به مردم و کشور و محیط زیست ما زده است. براساس قراردادهای بسته شده، انواع مقررات اداری، استخدام، و عمده مقررات محیط زیست (آلوده و سوء استفاده نکردن از محیط زیست) از شرایط سرمایه گذاری و کار برداشته شده است.

باضافه، شرکتهای بزرگ و بین المللی و نمایندگانشان اجازه دارند که بیشتر یا ۱۰۰% از نیروی کار مورد نیاز خود را وارد کنند و تعهدی به استخدام نیروهای کاری و تحصیلکرده داخلی، تعهدی به دادن دستمزد مناسب، تعهدی به بوجود آوردن محیط کاری امن یا دادن بیمه و اضافه کاری یا مریضی و غیره، یا نگه داشتن کارگران و کارکنان موجود در هنگام سرمایه گذاری یا خرید بنگاهها و کنتراتهای دولتی را ندارند. نتیجه، از بین رفتن صنفها، آلودگی محیط زیست، از بین رفتن استانداردهای لازم برای سلامتی مواد خوراکی و داروهای مورد مصرف مردم، بوجود نیآمدن شغل آفرینی، افزایش سرسام آور فقر و بیکاری (اولین کار بنگاههای خصوصی شده کم کردن هزینۀ توسط اخراج کارکنان و استخدام کارکنان ارزان خارجی است)، ووو ... و بسته بودن دست دولت و ناتوانی مسئولین در مبارزه و جلوگیری از تخلفات.

شهر کانزاس، آمریکا قبل از دهه ۱۹۶۰. در اثر نبودن مقررات محیط زیست برای کالاها و کارخانه ها آلودگی هوا توسط ماشینها و کارخانه ها به بارش ابرهای اسیدی، آلوده شدن رودها ووو منجر شد. با تصویب مقررات محیط ریست و حفاظت هوا این مشکل به مقدر زیادی برطرف شد. ولی ما را مجبور کرده اند که این مقررات را حذف کنیم یا از استانداردهای مربوطه را چشم پوشی کنیم!

 متعهد نکردن شرکتهای بزرگ و بین المللی در استخدام ایرانیان و خرید کردن از صنایع و کشاورزان و کسبۀ بومی  –  شرکتهای بزرگ بین المللی و نماینده گان بومی آنها اجازه دارند که ۱۰۰% یا بیشترِ احتیاجات تولید، فروش و توزیع و دیگر فعالیتهای خود را از خارج وارد کرده و تعهدی برای خرید کردن از شرکتها و صنایع داخلی یا استخدام ایرانیان ندارند. نتیجۀ آن نبودن موقعیت برای بومیسازی تکنولوژی، نبودن موقعیت برای گردش منافع بدست آمده توسط این شرکتها در بازار محلی و نتیجتاً رونق نگرفتن کسب و کار محلی بوده است.

 

ریاضت اقتصادی یا کاهش یارانه ها و "هزینه های دولت" برای تشویق، رشد و گسترش صنایع، برای کارآفرینی بومی، و برداشتن سقف قیمتی از روی کالاها و خدمات -  بنیانگذاران (در غرب) و عوامل و مبلغین این سیستم اقتصادی خشن شدیداً حذف و پائین آوردن هزینه های دولتی را تبلیغ میکنند؛ این پدیده بنام "ریاضت اقتصادی" (austeriety measures) نیز شناخته شده است. ولی مردم و بسیاری از مسئولین در کشورهای غربی و دیگر کشورهای با اقتصاد موفق با سماجت بیش از دو قرن است که به گرفتن یارانه و پشتیبانی از طرف دولتهای خود افتخار میکنند و بدلیل یارانه های دولتی توانسته اند که صنایع و مردم خود را در در بالاترین سطوح زندگی و تولید فعال نگه دارند. این نکته (سماجت در نگه داشتن یارانه ها در کشورهای غربی و پیشرفته و حذف آنها در کشورهای فقیر و با اقتصاد ناموفق) بقدری نامردانه و مهم است که در کنفرانس سال ۱۹۹۹ (در سیاتل-آمریکا) و در سال ۲۰۰۱ (در دوها)، نمایندگان کشورهای فقیر و با اقتصاد ناموفق اعتراض خود را در مورد این تفاوت اعلام کردند و در مواردی نیز از امضاء کردن موافقتنامه های مربوط به تجارت آزاد و جهانی خودداری نمودند. http://www.globalpolicy.org/social-and-economic-policy/the-three-sisters-and-other-institutions/the-world-trade-organization/51022-the-wto-has-failed-developing-nations-.html?itemid=id#959

 

تجارت آزاد بین قدرتهای نامساوی اقتصادی منجر به وارد کردن عمدۀ احتیاجات و از بین رفتن تولید ملی و مشاغل در جامعۀ ضعیفتر میشود.

 

نتیجه های اسفناک گرفتن وام و قبول کردن شرایط بانکها و شرکتهای بین المللی برای فعالیت در ایران.  اطلاعات بروز (که در کتابها و مقالات تحقیقی و گزارشهای موثق در اینترنت در دسترس همه است) بما نشان میدهد که واقعیت نتیجه های اسفناک گرفتن وام و قبول کردن شرایط بانکها و شرکتهای بین المللی برای فعالیت در ایران (و دیگر کشورهای با اقتصاد ناموفق) بشرح زیر بوده است:

•           از دست دادن صنایع کشور. محققین این پدیده را de-industrialization  مینامند. معنی لغت "از حالت صنعتی درآمدن" است، یعنی نه تنها پیش نرفتن صنایع و کشاورزی موجود بلکه از بین رفتن صنایعی که از گذشته برای ما باقی مانده بود.

•           افزایش فقر، افزایش فاصله بین فقیر و غنی (inequality)، پخش شدن فقر به اکثریت مردم و مناطق کشور.

•           از بین رفتن استقلال دولت و مردم روی امور کشور بدلیل جایگزین شدن و حکومت قراردادهای امضاء شده بر امور کشور است.

 

بعد از بیش از ۴۰ سال پیاده کردن این برنامه ها و امضاء این نوع قراردادها، تمام مطالعات علمی و تحقیقی نشان داده اند که برنامه های تعدیل اقتصادی و تجارت آزاد قدرت رقابت کردن در صحنۀ داخلی و جهانی و ثروت و درآمد را از اکثریت کسبه، کشاورزان، صنعتگران و مردم بومی میگیرد و به شرکتهای بین المللی و تعداد قلیلی از شرکتها و افراد داخلی میدهد. به گفتۀ دیگر، این قراردادها، جهتِ صنعتی شدنِ یک کشور را معکوس میکند (de-industrialization)، فقر را بسرعت افزایش داده و آنرا به  اکثریت مردم و مناطق کشور پخش میکند، و استقلال قانونی دولت و مردم کشور را از بین میبرد. این برنامه ها دولت ما را مجبور کرده که هر سال بیشتر از بودجۀ خدمات اجتماعی-صنعتی و سوبسیدهای ناچیز باقی مانده را بزند تا توانائی پرداخت بهره های سرسام آور سه ماه یکبار را داشته باشد. ولی همونطور که میدانید ما باید هی بیشتر قرض کنیم با بتوانیم این خرج بهره ها را بدهیم، حدستون درست است، یعنی همیشه در حال قرض کردن بمانیم، و هر چی از فروش منابع کشور در میآریم هم بدیم برای بهرۀ قرض ها. ...

 ولی، در صورتیکه تجارت آزاد و سرازیر شدن واردات خارجی به ایران تولید ملی را تقریباً کلاً از بین برده و میلیونها ایرانی بیکار شده اند و شغل آفرینی در ایران یعنی شرکت در تظاهرات، تولید و کارآفرینی در آمریکا بطور چشمگیر و مرتب بالا رفته، چنانکه از اول بهار سال 2014 به مدت شش ماهِ پی در پی، ماهی بیش از 200,000 کار (توجه کنید) هر ماه بیش از دویست هزار شغل در بخش خصوصی و دولتی آمریکا برای مردمش بوجود آورده است. هفتصد هزار از این مشاغل در بخش کارخانه ای بوده اند - جداً آفرین دارد! و البته هر روز قویتر شدن و بهبود اقتصاد چین نیز که از چشم کسی پوشیده نیست، و اقتصاد آلمان، انگلیس و حتی روسیه و بقیه شان هم هیچکدام در خطر نبوده و مردمشان از بلای گرسنگی، بیکاری و جنگ در حال کوچ نبوده اند. با وارد کردن عمدۀ احتیاجاتمان، عمدۀ مشاغلمان را صادر کرده ایم.

از اول بهار سال 2014 به مدت شش ماهِ پی در پی، ماهی بیش از 200,000 شغل در بخش خصوصی و دولتی آمریکا آفریده شد.
عکس العمل مردم -  این سیساتهای خشن اقتصادی در تمام کشورهای با اقتصاد ناموفق (جهان سوم) پیاده شده است. عکس العمل مردم در جهاتِ پیشگیری و مقاومت (با تظاهرات، اعتصاب، تلاش در نوشتن قراردادهای پیشرو و غیره)، در جهت پیدا کردن چاره برای اثرات تخریبی بیکاری و ورشکستگی، سعی در مقابله با خشونتهای دولتهایشان، سعی در مقابله با تحریمها و تهدیدهای مستقیم آشکار و پشت پرده سیاسی (اگر این برنامه های اقتصادی را پیاده نکنیم ...)، و یا در جهت آرام کردن اعصاب متشنج و پرتنششان بوده است.

ولی متاسفانه در وضعیتی که صنایع موجود ظرفیت کارآفرینی برای اکثریت را ندارند و دانشگاهها برنامه ای برای جوانان بعد از جذب کردن آنها ندارند (بغیر از تولید مدرک)، کارهای بدون مهارت یا کم مهارت، مثل خودفروشی یا دیگر فروشی، یا تولید، توزیع و فروش مواد مخدر یا اجناس بازار سیاه، و انواع شارلاتان بازی و دزدی و خشونتهای گانگها برای گرفتن پول از مردم است که تنها چاره و راهکارهای "تولیدی" باقیمانده برای مردم عادی است.

و وقتیکه این بیسامانی و خرابیِ اکثر صنایع و شبکه های درآمد سالم گریبان اکثریت مردم را میگیرد، مثل وضعیتی که در عراق بعد از بیش از ده سال تصرف و دزدی و غارت پیش آمده، عده ای از این انسانهای بدون شغل، ناامید و توهین شده نیز بر خشم خود اتکا کرده و  در تور تشکیل دادن گروههای مبارزه ای (در راستاهای مذهبی، عقیدتی یا طرفداری از این یا آن کشور یا فرد) میافتند، و سعی در باصطلاح تصحیح وضعیت میکنند. وقتی اختلافات و خشونتها برون مرزی افزایش پیدا میکند، خدا بدور، وضعیت امروز عراق بوجود میآید. بله، در عراق بر اساس قانون اساسی ئی که تصرف کنندگانِ بین المللی نامرد برای این کشور نوشتند، همه اموال آن ملت سریعاً خصوصی شد و مقرراتشان زدوده شد تا شرکتهای بین المللی بتوانند داخل شده و قانوناً این کشور و مردم را بچاپند و اموالشان را صرقت کنند. در بل بشوی چند ماه اول تصرف عراق وقتیکه صنعتگران و مردمش هنوز گیج و گنگ بمبارانها و از بین رفتن همۀ زیربناها و اصول زندگیشان بودند، سرمایه گذاران خارجی به کشور سرازیر شده و هر چه پتانسیل نفع دادن و بهره برداری داشت در حراج بزرگ قرن با پائینترین قیمتها خریدند. و البته که آن خریدها علاجی نبود. هیچ کدام از آن شرکتها زحمتی در ساختن دوباره کشور بخود ندادند، و دست و پاهای اغلب سرمایه داران بومی هم انقدر شکسته و خرد شده بود که کار چشمگیری از آنها بر نیآمد، و این کشور خراب شده هنوز هم ساخته نشده. در نتیجه هزاران مرد و زن بیکار و بی امید و توهین شده عراقی با اعصابهای داغون چاره و قدرتی بغیر از توی سر همدیگر زدن ندیدند.

در ایران، الحمدالله، ما هنوز به آن مرحله نرسیده ایم. ولی تجارت آزاد، خصوصی شدن و مقررات زدائی رکود شدیدی در شغل آفرینی و از بین بردن صنایع و امید در تحصیلکرده ها و نیروزی کار ما و بوجود آورده و قدرت تصحیح اوضاع را از دولتهای ما گرفته. این وضعیت "بن بست دو سره"، این رکود عمیق و وسیع باعث شده که بسیاری از مردم بی شغل و ناامید ما، جهت پیدا کردن آرامش خود و خانواده های خود را را آلوده به مواد مخدر کنند تا عمق افسردگی، خشم و ناامیدی خود را برای لحظاتی فراموش کنند.

 

مردم بیکار فشار این اقتصادی خشن و شرم آور را بشدت و هر روز احساس میکنند. چون کار و شغل عصاره و جان کلام اقتصاد است.
مردم عادی فشار این سیاستهای اقتصادی خشن و شرم آور را بشدت و هر روز احساس میکنند. چون "اقتصاد" قسمتی طبیعی از وجود و زندگی کردن است، و کار و شغل عصاره و جان کلام اقتصاد است.  جامعه ای با اقتصاد ناموفق قادر به تولید شغل و کار نخواهد بود. انسان، در تلاش برای داشتن یک محیط مطمئن، مجبور به آینده نگری و سعی در بوجود آوردن آینده ای مثبت برای خود و فرزندانش است. یعنی انسان طبیعتاً احتیاج به محیط و وضعیتی دارد که در آن بتواند با اشتیاق و آرامش کار کند و برای آیندۀ خود برنامه های مثبت بریزد.

این وضعیت متشنجی که صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و شرکتها و دول قدرتمند برای کشورها و مردم ضعیفتر بوجود آورده اند سیستمی غیر طبیعی و غیرِ خدا خواسته است و با وجود انسان منطبق نیست. این سیستم تحمیلیِ چپاولگر اقتصادی بغیر از گرفتاری برای حکومتهای محلی ثمری نداشته است. چون فشارهای اقتصادی که به مردم وارد میشود در مرور زمان به فشارهای اجتماعی و سیاسی تبدیل شده اند، و دولت دست بسته توسط صندوق بین المللی پول، چاره ای بغیر از قلع و قم مردم و تجاوز بیشتر به آنها برای خاموش کردنشان ندارد. ولی این خشونتها و گرفتاریهای داخلی به نوبۀ خود باعث تزلزل حکومتهای بومی شده، که باز به نوبۀ خود فشار ارگانهای بین المللی روی آنها را بیشتر و موثرتر میکند. به گفته ای دیگر، تمام این مشکلات بوجود آمده است و آبها را گل آلود کرده اند، تا بانکها و شرکتهای بین المللی بتوانند ثروت، تولید و کارآفرینی، یعنی قدرت رقابت را از دست اکثریت مردم و دولتهای ما خارج کرده و تحت کنترلِ خود قرار دهند. 

 

ولی چگونه در این تلۀ بیرحمانه افتادیم؟   بطور خیلی خلاصه، ریشه های این سیستم اقتصادی "مال خودم مال خودم، مال همه مال خودم" در مذاکرات بین بانکداران و صنعتگرانِ قدرتمند و دولتمردان انگلیس و آمریکا در دوران رکود بزرگ دهۀ 1930 و مذاکرات منشعب شده از آن که به موافقتهای بریتن-وودز و گات انجامید است – آن بانکداران و صنعتگرانِ قدرتمند با همکاری دول خود شروع به طرحریزی برنامه هائی برای اقتصاد جهانی کردند که هرگز دیگر هیچ کشوری نتواند جلوی دسترسی آنها از منابع طبیعی برای تولید کارخانه هایشان و بازارهای تقاضا برای فروش کالاهایشان و جذب ثروتهای مالی دنیا برای چاقتر شدن بانکهایشان را بگیرد. تلاش این سیستمهای اقتصادی-سیاسی جهانی این است که هر گونه رقابت یا رقبا را از میدان خارج کنند و به هر ترتیبی از وارد شدن هر رقیبی، هر کشور کوچک یا بزرگ دیگری به جامعۀ جهانیِ تولید، توزیع و فروش جلوگیری کنند.

 

برنامه های تعدیل اقتصادی و تجارت آزاد امروزی دنبالۀ پالایش داده شده همان طرحهای اولیه است، که انقدر سیستمه و با تبلیغات جهانی بر روی کشورها و دولتها پیاده شده اند که مانند یک نمایش شعبده بازی تقریباً همه را برای مدتها گیج و شگفت زده کردند. این برنامه ها در ۴۰ سال گذشت تقریباً در تمام کشورها با فرمهای متفاوت به نمایش درآمده، و کشورهای عربی و دیگر کشورهای خاور میانه آخرین گروهی بودند که باید بدام میافتادند.

در مورد ایران نیز منابع طبیعی و اموال ملی ما برای خصوصی شدن بدون مقررات، بازار تقاضای بدون تولید کنندۀ داخلی، نیروی کار سادۀ ما، و همکاریهای نظامی و ژئوپلتیکی ما در منطقه و جامعۀ جهانی مطرح و پذیرفته هستند (البته عمدتاً آنها را نیز با قیمت ارزان یا مفت میخواهند). ولی دو مورد نباید در ایران رونق بگیرد، یکی، تولید کشاورزی و صنعتی مدرن، و دوم، بوجود آمدن یک نیروی کار قابل با مهارتهای بروز. چون پیش بردن و رونق گرفتن این دو مورد رقابت جانانه ای برای دوستان منطقه و در جهان بوجود خواهد آورد. آنوقت است که ما نفت و منابع خود را برای خوراک کارخانه ها و صنایع خود لازم خواهیم داشت، و بازار کار و تقاضای داخلی خود را میتوانیم به استفادۀ نیروی کار ماهر و قابل خود بزنیم، از بازار تقاضای منطقه نیز میتوانیم بهره مستقیم ببریم و اعتبار سیاسی و اقتصادی چشمگیری نیز در منطقه پیدا خواهیم کرد.


 اگر تحلیلهای خود را محدود به دانسته های قدیمی بکنیم، در جلوی نمایشهای زیبای این شعبده گران آبدیدۀ بین المللی مات و مبهوت خواهیم ماند!

پس، این شعبده گران زیبا و ماهر بین المللی، برای جلوگیری از بوجود آمدن یک نیروی کار ماهر و قابل در ایران، و جلوگیری از رشد صنعتی و تولید مدرن توسط مردم و صنعتگران ما، نمایش کلاسیک خود را در ایران نیز براه انداختند ... و حواس ما را پرت کردند وقتیکه در دود و آینه های سحر و جادوی نیازهای خود و قراردادهای آنها، ما محو کلام و حرکت دستهای سریع آنها شدیم و خود و منافع خودمان از ذهنمان پرید. بسادگی یک نمایش کلاسیک و تکراری –  توسط سروصداهای روزانه در مورد مسائل "اتمی" در کنار تهدیدهای منطقه ای، تحریمهای اقتصادی را شروع کردند؛ تحریمهای اقتصادی فشار لازم را روی مردم و دولت بوجود آورد؛ و آن موقعیت جادوئی و “ماجیک” که منتظرش بودند درست شد، وقتیکه ترس، نیاز، نادانی، ناتوانی، بیکاری و خشونت همه را به مرز تسلیم رساند. در این موقعیت جادوئی و از خود بیخود بودن بود که، در لفافۀ مذاکرات اتمی و برداشتن تحریمها، کشور را وادار به قبول کردن کاملتر برنامه های صندوق بین الملل پول و تجارت آزاد کردند. جالب اینجاست که بعد از به توافق رسیدن با دولت ایران، آقای اوباما در مصاحبه ای اعلام کرد که همه پولی که مال ایران است به ما برگشت داده نخواهد شد چون مقدار زیادی از آن باید برای پرداخت بهرۀ وامهای ایران ووو نگهداشته شود.

نمیدونیستیم از تو کلاه چی میخواست در بیاد! ماجیک بود.

همونطور هم که دیدید بلافاصله بعد از توافقهای اتمی سیل شرکتها و اجناس و نمایندگان خارجی به ایران سرازیر شد، و تقریباً بدون وقفه باقیماندۀ صنایع و کشاورزی بومی بسته و تعطیل و ورشکسته شدند، هزاران کارگر و کارمند و تحصیلکرده بیکار هستند، درصورتیکه شرکتهای بزرگ و بین المللی از خارج کارگر و مهندس وارد میکنند، کارآفرینی (بغیر از در مراکز چند شهر مرکزی) متوقف شده، و در کنار از بین رفتن یارانه ها، بالا رفتن قیمتها، پائین آمدن دستمزدها، بالا رفتن فساد اقتصادی، پائین رفتن قیمت نفت و گاز و دیگر تولیدات معدنی ، خالی شدن خزانه و بی پول شدن دولت... راهکار چشمگیری برای دولت و مردم ما بجا نگذاشته اند.

  شعری که سرودیم به صد حیله ستاندند

با ساز دروغی همه جا بر همه خواندند

با دست تبر سینه این باغ دریدند

مرغان امید از سر هر شاخه پریدند

بردند از این خاک مصیبت زده نعمت  (هیلا صدیقی)

اقتصاد موفق یعنی داشتن صنایعی که کالاهای با ارزش اضافه تولید، کالاهای مدرن با تکنولوژی بروز تولید میکنند.
 100 شرکت بین المللی (لینک) در صدر شرکتهای بین المللی جهان. اول شرکتهای مالی-بانکی هستند، بعد 14 الکترونیکی. بعد 10-7 شرکت اتومبیل سازی آمریکائی در ردۀ 12. فقط 5 شرکت انگلیسی در لیست، اولی در رده 32. شرکت دستمال کاغذی "کلینکس" در ردۀ بالاتر ازخودرو سازی "پورش" و شرکت "نسکافه" بالاتر از شرکت "سونی". این لیست سال به سال عوض میشود. 
http://www.interbrand.com/en/best-global-brands/2013/Best-Global-Brands-2013-Brand-View.aspx

 

وضع ایران فقط نمونه ایست. نمونۀ بارزتر یونان است که بدلیل پیاده کردن همین برنامه های ریاضت اقتصادی ووو توسط صندوق بین المللی پول و بانکهای اروپائی امروز به نقطۀ ورشکستگی رسیده و حتی پول نداره که بهرۀ آن وامها را بدهد؛ بانکها اصرار در ریاضت اقتصادی بیشتر و مردم اصرار در بخشیدن وامهای نامشروع و حرامزاده دارند. و نمونۀ دیگر هند است. همین برنامه ها را بانکها در هند در دهۀ 1980 و 1990 پیاده کردند. تغییراتی که در سیستم اجتماعی-اقتصادی هند بانکها بوجود آوردند سبب شده که امروزه عمدۀ ثروت این کشور غنی و بزرگ در دست ۱۰۰ شرکت بین المللی و خانواده بومی قرار بگیرد، ولی اکثریت یعنی۸۰% از مردم میلیاردی هند زیر خط فقر (روزی 2$) زندگی کنند. (برای توضیح کاملتری از صدمات وارد شده به اقتصاد هند به مقالۀ ربط ما چیست؟ 5.4 مراجعه کنید.) 

 

ولی مردم در سراسر جهان با این بیرحمی های بانکهای جهانی و تجاوز شرکتهای بین المللی در حال مبارزه هستند. یکی از آنها اعتراض (فروردین/ مارچ ۲۰۱۴) دانشجویان و کسبۀ تایوانی به قرارداد تجارت آزاد با چین است. دانشجویان و کسبۀ تایوانی آگاه هستند که با وارد شدن کالاها و نیروی کار ارزان چینی قدرت رقابت نیروی کار و تولید کنندگان تایوانی از بین خواهد رفت. دانشجویان و کسبۀ تایوانی به مجلس قوه مقننه هجوم آورده و به اعتراضات خود به قرارداد تجارت آزاد دولتشان با چین ادامه میدهند. http://news.yahoo.com/photos/taiwan-protests-slideshow/  

"تایوان برای فروش نیست."

 منابع اتخاذ اطلاعات و شرح مفصل این اقتصاد یغماگر جهانی در مجموعه مقالات ربط ما چیست؟ ۵# در بلاگفا آورده شده است. ولی برای یک منبع سریع میتوانید به ویکی پیدیا نیز رجوع کنید (لینک زیر)، که در اینجا مختصری از آن را برایتان (همراه با تفصیر خودم) بازگو میکنم.

http://en.wikipedia.org/wiki/International_Monetary_Fund

تعدیل ساختاری  http://www.msnbc.com/rachel-maddow-show/job-creation-tops-200k-sixth-straight-month

کشورهای 5+1       http://en.wikipedia.org/wiki/P5%2B1

بانک جهانی     http://en.wikipedia.org/wiki/World_Bank

سایت صندوق بین المللی پول در مورد، "چگونه تمکینِ متقاضیان با شرایطِ برنامۀ صندوق ارزیابی میشود"     https://www.imf.org/external/np/exr/facts/conditio.htm

صندوق بین المللی پول       http://en.wikipedia.org/wiki/International_Monetary_Fund

اهداف صندوق بین المللی پول و بانک جهانی   https://www.imf.org/external/np/exr/facts/imfwb.htm

مقاله پژوهشی- اثر برنامه های تعدیل ساختاری در فقر و توزیع درآمد (در کشورها)

file:///C:/Users/safe%20soheyla/Desktop/the-effects-of-structural-adjustment-programs-on-poverty-and-income-distribution-paper.pdf

وارد کردن اینهمه از احتیاجاتمان یعنی صادر کردن این همه از مشاغلمان.

روشن باشیم!

 یا مدد!