اقتصاد موضوع ساده ایست و قابل درک برای همه، چرا که هر کدام از ما هر روز با آن سر و کله میزنیم. مثلا اگر این چند جمله برای شما معنی میدهند شما جواب سوالهائی مثل اقتصاد چیست، چرا باید به رویدادهای اقتصادی توجه کرد و برای شغل آفرینی و اقتصاد خوب چه لازم است، را میدانید!

 

 

اگر بیشتر کالا ها و خدمات مورد نیازمان را وارداتی میخریم، و اکثر احتیاجاتمان را از طریق کنترات خدمات خارجی و قرارداد بستن با شرکتهای بزرگ و بین المللی رفع میکنیم، نه تنها کاری برای اکثر تحصیلکرده ها، کارگران، مدیران، صنعتگران و کشاورزان ما باقی نمیماند، و اکثر مدارک، مهارتها، سرمایه ها و آرزوهای ما بی ربط و بی معنی میمانند، ... سهم ما در استفاده از موقعیتهای کاری موجود در کشورمان و شرکت کردن در تولید ملی، دز توزیع، فروش و کسب درآمد خوب برای نگهداری از خانوادهایمان نیز از ما گرفته شده است ... و به تولید کنندگان آن واردات و کنتراتها داده شده است. یعنی، با این روال، سال بعد از سال، جلوی رقابت کردن اکثریت مردم ما در اقتصاد بومیِ کشور خود و شرکت در ساختن دنیائی بهتر از ما گرفته شده است.  

 

 

 

 

 

(کارشناس کامپیوتر)   بله، بازار تقاضای 70 و چند میلیونیِ ایران در وحلۀ اول میدان رقابت ماست. ولی تعجب نکنید که محتوای قراردادهای تحمیل شده به کشور ما (مانند تجارت آزاد، خصوصی شدن و مقررات زدائی از فعالیتهای بودجه و مالی و کسب و کار کردن در ایران) آنرا به نفعِ منفعت دادن به شرکتهای بین المللی و معدود شرکتها و افراد داخلی شیب داده و اکثریت صنعتگران و کشاورزان بومیِ ما را از رقابت کردن در بازار تقاضای داخلی محروم کرده است.

 

 

 تجربیات روزمرۀ ما به ما نشان میدهد که تعریف کاربردی و عملیِ اقتصاد یا فعالیتهای اقتصادی یعنی تولید، توزیع و فروش محصولات و خدماتی که افراد و شرکتها میتوانند عرضه کنند. یعنی یک مینا کار، یک مدیر سایت، یک کشاورز، یک کارخانه دار یا یک رانندۀ کامیون و معلم و دکتر همه درگیر فعالیتهای اقتصادی هستند.

 

 

آنچه ما از کشورهای دیگر میبینیم و مشنویم نیز برای ما مشخص کرده است که جوامعی (مثل ژاپن و کشورهای غربی) دارای اقتصادهائی نسبتا سالم و پایدار بوده اند چرا که ابزار لازم برای فعالیت در این اصول اقتصادی، یعنی عمدۀ تولید، توزیع و فروش احتیاجاتشان را در اختیار اکثریت مردمشان قرار داده اند. (در این زمینه میتوانید به مقالۀ ربط ما چیست؟ 4# مراجعه کنید).

 

 

پس سادهترین سوال در وضعیت ما این است که، اکثریت صنعتگران، کشاورزان و کسبۀ مملکت ما به چه ابزاری احتیاج دارند تا توانائی درگیر شدن و موفق شدن در فعالیتها و رقابتهای اقتصادی را پیدا کنند؟

 

 

 مطمئنم که جواب این سوال را هم همه (بله، همه) میدانیم، یعنی از هر کاسبی در هر رشته ای بپرسید میتواند جواب درست را به یک فرم و صورتی بشما برساند که: ابزاری که ما احتیاج داریم، سرمایه، مهارتهای فنی و دانسته های بروز، تاسیسات زیرساختی بروز، بازار تقاضا و تشریفات اداری ساده و در دسترس همه و محیط اجتماعی امن هستند. ... وقتی این ابزارها فقط در اختیار یک تعداد شرکتها و افراد غنی و بزرگ خارجی و داخلی قرار دارد تعجبی نیست که اکثریت ما در اکثریت مناطق کشور بدون کار، بدون دانسته های عملیِ بروز و بدون سرمایه و امنیت هستیم.

 

 

شعری که سرودیم به صد حیله ستاندند

 

 

با ساز دروغی همه جا بر همه خواندند

 

 

با دست تبر سینه این باغ دریدند

 

 

مرغان امید از سر هر شاخه پریدند

 

 

بردند از این خاک مصیبت زده نعمت (هیلا صدیقی)

 

 

 

 

 

یعنی در مقطع طرح سیاستهای اقتصادی کوتاه و بلند مدتِ کشور در جهت ساختن اقتصادی پویا و پایدار برای درگیر کردن اکثریت مردم در اکثریت مناطق کشور، این حمایتهای هدفمند دولتی به اکثریت صنعتگران، کشاورزان و کسبه کشور برای رونق تولیدات ملی است که نقش پایه ای و حیاتی دارد!

 

 

 در زمان محمد رضا شاه پهلوی اصولی مانند تجارت آزاد در ایران پیاده شده بودند (البته بدون این عنوان). و ایشان به این اعتقاد رسیده بود که اقتصاد و پیشرفت باید قسمتی از واردات ما باشند. ایشان معتقد بودند که مردمی به رفاه و دانش میرسند که مصرف کننده گانِ شاکرِ داده هایِ اربابانِ مهربان باشند.

 

 

در سیاستها و سیستمی که محمد رضا شاه (و مشاوران داخلی و خارجی او) در عرض 38 سال سلطنتش پیاده کردند، آنها تلاش کردند که بطور سیستمه فرهنگِ "شما بخوابید چون ما بیداریم!" را در جامعه ما نهادی کنند. او این فرهنگِ "مردم منتظر بمانید چون دیگران احتیاجات شما را برآورده خواهند کرد" را ترویج داد، و بطور سیستمه در عرض 38 سال اکثریت جوانان، کشاورزان و صنعتگران پُر انرژی و خلاق ایران را منفعل و از صحنۀ رقابت داخلی و خارجی بیرون گذاشت.

 

 

 آمارِ بانکها و موسسات آن زمان نشان میدهد که یارانه ها و حمایتهای اقتصادی و اداری عموماً به شرکتهای بین المللی و معدود افراد درباری و شرکتهای بزرگ داخلی تخصیص داده شده بود. نتیجتاً، این شرکتها و افراد، در مدت نسبتا کوتاهی منافع کلانی جمع کردند. این منافع از استخراج منابع زیرزمینی، تقریبا انحصار در فروش کالاهای ساخته شده و وارداتی در بازارِ قرق شدۀ داخلی، پارتی بازی (یا رانت خواری) در گرفتن کنتراتهای بزرگ دولتی (مثل ساختن بنادر و جاده ها برای واردات و بازی در بازار بورس با پول مردم ایران بدست آمده بود. ولی مهمتر اینجا بود که بدلیل قوانینی مثل قانون "جذب و حمایت از سرمایه گذاری خارجی" سال 1334، آن متنفذین داخلی و خارجی توانستند که تمام یا عمدۀ پولها و ثروتهای عظیمی را که در ایران بدست آورده بودند بسرعت به بانکهایشان در خارج منتقل کنند و دوباره در کشور ما سرمایه گذاری نکنند.

 

 

 ... ناگفته نماند که نتیجۀ دیگری که بدست آمد این بود که، نهایتاً، وقتی محمد رضا شاه پهلوی با خانواده و دوستان بومی و خارجیش از کشور خارج شدند تا بزندگی مرفه خود در جائی دیگر ادامه دهند، اکثریت مردم ما را در فقر و مهارتهای قدیمی، اکثر مناطق کشورمان بدون ساختارهای زیربنائی لازم، و اکثر صنعتگران و کشاورزانمان بدون امکان موفق شدن در رقابتهای اقتصادی دنیای امروز پشت سر گذاشته شدند.

 

 

 

 

 

 

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید  -  روشنی را بچشیم    (سهراب سپهری)