سوال:  چرا میگوئید "خارج کردن اکثریت بومی از صحتۀ رقابت و بهره برداری شرکتهای بین المللی و گروهی کوچک در ایران از زمان محمد رضا شاه پهلوی شروع شد؟

 

جواب:  برای گرفتن پاسخ مفصل در این مورد میتوانید به مقالۀ ربط ما چیست؟ 5.1# در این بلاگفا رجوع کنید. ... ولی در اینجا مختصرا اشاره میکنم که  برنامه های "عقب نگهداشتن اکثریت مردم ایران و خارج کردن آنها از میدان رقابت اقتصادی،" رسماً، از سال 1334 با قرض گرفتن از بانک جهانی و تصویب قانون "جذب و حمایت از سرمایه گذاری خارجی" توسط محمد رضا شاه پهلوی شروع شد.  جریان به این ترتیب است که:

 

 

 اگرچه در دهۀ 1980 (1360 هجری) و بعد در دهۀ 1990 بود که صندوق بین المللی پول و دیگر سازمانهای مالی و سیاسی بین المللی، برنامه های تعدیل ساختاری و تجارت آزاد را فرموله کرده و بصورت شرط گرفتن وام و کمکهای بین المللی رسماً در قراردادها گنجانده و به کشورهای وام گیرنده اعمال کردند. ولی اصول عملیاتی این برنامه ها (مثل مواردی که در مقالات قبلی ذکر شد)  از دهۀ 1950 در کشورهای جهان سوم، که به کمکهای مالی-فنی احتیاج داشتند، با ترفندهای مختلف به اجرا گذاشته شده بودند.

 

 

ایران در ۲۹ دسامبر ۱۹۴۵ (۱۳۲۴ هجری، حدود چهار سال بعد از از کار برداشتن رضا شاه و سرکار آوردن محمد رضا شاه، توسط متفقین) با گرفتن وام از بانک جهانی در صندوق بین المللی پول عضو شد.

 

 

 

 

 

برای پیاده کردن و به عمل رساندن شرایط این وام، در سال 1955 (1334 هجری، حدود دو سال بعد از اینکه سیا آمریکا و سیس انگلیس او را، بعد از از بین بردن مصدق، به ایران برگرداندن) محمد رضا شاه پهلوی قانون "جذب و حمایت از سرمایه گذاری خارجی" را تصویب کرد.

 

 

این شاید یکی از مهمترین قوانینی بود که شاه در 38 سال سلطنتش امضاء کرد. چرا که به حکمیت این قانون، عملاً  در بسیاری از موارد، کنترل و نظارت دولت و مردم ایران روی عملکردِ سرمایه ها و شرکتهای چند ملیتی، و و در نتیجه امکان ساختن آینده ای با اقتصادی پویا در خاک ایران از میان برداشته شد. مفاد مهم قانون "جذب و حمایت از سرمایه گذاری خارجی" سال 1334 از این قرار بودند:

 

 

•  به منظور نصب کردن یک هیئت مدیره برای بررسی پیشنهادات سرمایه گذاران خارجی، و گزارش تصمیمات آن به شورای وزیران؛

 

 

•  به منظور محافظت سرمایه های وارده، و دادن مقامی برابر با سرمایۀ خصوصی داخلی به سرمایه های خارجی؛

 

 

•  به منطور تضمین بازگشت سود، و در صورت ملی شدن، جبران کردن آن.

 

 

امروزه تمام این مفاد جزئی از شرایط گنجانده شده در قراردادهای بین المللی برای گرفتن وامها و کمکهای فنی-مدیریتی و غیره هستند.

 

 

 

 

 

شرکتهای بین المللی و بزرگ با استفاده از این قانون، با سرکار گذاشتن دوستان و عوامل بومیِ خودشان در بانک مرکزی و دیگر بانکها و وزارتخانه ها و مراکز مهم اداری در سراسر کشور، و همراه کردن عدۀ معدودی از متمولین و متشخصین کشور، توانستند که میدان رقابت داخلی را بسود خود شیب داده و بزودی در عرض چندین سال آنرا از رقابتهای داخلی قرق کنند.

 

 

در این سیستم جدید، با ترویج فرهنگ پارتی بازی (فکر کنم امروز بهش رانت خواری میگن) محمد رضا شاه پهلوی و دوستان داخلی و خارجیش قوانین کشور را در جهت منفعت خود (و بیرون نگه داشتن اکثریت بومی) تغییر دادند، سوبسیدها و یارانه های دولتی، باضافۀ عنایات مفصل شاهنشاهی را به شرکتهای خارجی و معدود افراد و شرکتهای بزرگ داخلی تخصیص دادند، بسیاری از امکانات و تسهیلات مورد نیاز برای راه انداختن کسب و کار و صنعت و کشاورزی موفق (مثل آب و برق ارزان، زمین خوب با سیستمهای آبیاری مدرن) را بصورت ترجیحی چپاول کردند؛ درصد بالائی از درآمد نفت و ذخائر بانکهای داخلی را بعنوان وامهای شروع و سرمایۀ کاری و رشدی و غیره به خود و دوستانشان، با نرخهای پائین یا بدون بهره، تخصیص دادند؛ و از اجازۀ خودشان برای وارد کردن تمام احتیاجات کاری و کالائی و حتی کارگر ماهر و غیر ماهر خارچی (بجای استخدام و آموزش کارگران و مدیران بومی) استفاده کرده ... و با خارج نگه داشتن اکثریت بومی از میدان فعالیت در صنایع جدید و یاد گرفتن فناوریهای نو، حتی رقابت و امکانات در زمینه بومیسازی فناوریهای نو را نیز از مردم محلی گرفتند. و بالاخره، با ندادن تعرفه و مالیاتهای لازم امکان رقابت مردم بومی، بدلیل داشتن خزانۀ پربار دولتی را نیز برای اکثریت مردم محدود کردند، و تمام منافع خود را از کشور خارج کرده و در ایران سرمایه گذاری دوباره نکردند. ... ... و میپرسید چرا میگیوئیم که خارج نگهداشتن اکثریت مردم و بهره برداری شرکتهای بین المللی و معدودی از شرکتها و افراد داخلی بطور سیستمه از زمان محمد رضا شاه پهلوی شروع شد؟

 

 

 

 

 

به این ترتیب بود که اکثریت صنعتگران، کشاورزان و کسبۀ بومی (بخصوص در مناطق غیر مرکزی) بطور سیستمه از شرکت کردن در رقابت اقتصادی داخلی و خارجی بدور نگهداشته شدند. به بیان دیگر، یعنی فکر میکنید یک کاسب، تاجر، کشاورز یا صنعتگر بومی برای تاسیس و یا رشد کسب و کارش به چه چیزهائی احتیاج دارد؟ سرمایه، دانسته های فنی بروز، محیط کار کم درد سر، و بازار تقاضا. آمار و اطلاعات 38 سال سلطنت نشان میدهد که اینها چیزهائیست که دولت شاه برای شرکتهای بین المللی و معدودی شرکتهای بزرگ و افراد داخلی فراهم کرد، ولی بطور سیستمه جلوی دسترسیِ اکثریت متقاضیان بومی به این منابع، و در نتیجه قدرت رقابت اکثریت ما را گرفت. منابعی مانند یارانه های تولیدی و کمهای راه انداختن و توسعه و رشدِ سرمایه و کار را، چه مالی، فنی، اداری، تسهیلاتی یا امکانات آب و برق و زمین مناسب را (با ترفندهای مختلف) از دسترس اکثریت کسبه و صنعتگران و کشاورزان متقاضی بومی خارج نگهداشت ... و به این ترتیب در راه امواج آرزوی مردم ما برای رقابت صادقانه در بازار داخلی و خارجی سدهای غیر قابل عبور و غیر قابل نفوذ ناتوانی و نادانی را بوجود آورد.

 

 

آمار بانکی آن زمان بوضوح نشان میدهد که اکثر وامهای طولانیمدت، وامهای با شرایط آسان، وامهای کاری بالا و مناسب که در بانکهای بومی موجود بود، به اضافۀ تسهیلات آبی، ترابری اداری و غیره به شرکتهای بزرگ داخلی (وابسته به سیستم) و خارجی داده شده بود، و به اکثریت متقاضیان بومی وامهای نامناسبِ مقداری یا زمانی داده شده بود که اغلب کمکی برای رشد صنعت، کشاورزی یا کسب و کار آنها نبود. و ... و... و... و.

 

 

(این بحث "چگونگه در دوران محمد رضا شاه پهلوی اکثریت ایرانیان از صحنۀ رقابت اقتصادی خارج نگهداشته شدند، و عدۀ قلیلی از شرکتهای بین المللی و بزرگ داخلی منافع کلان بدست آوردند،" با ذکر مراجع در مقالۀ 5.1# در این بلاگفا باز شده است (میتوانید از بعد از قسمت "برگردیم به ایران خودمون" مرور کنید http://soheylashakerine.blogfa.com/post-29.aspx

 

 

 

 

 

در آن دهه های پر انرژی و شروع صنعتی شدن ایران، کارآفرینانِ هزاران بلکه میلیونها کارگاه و مزرعه کوچک و متوسط در ایران هر روزه تقلا میکردند که با از میدان در نرفتن همچنان ربطی در پیشبرد جامعۀ خود داشته، و همچنان سهم خداداد و میهن آفریدۀ خود از امکانات، منابع و بازار رقابت کشورشان را مالک بمانند.

 

 

 

روشن باشیم. یا مدد!